شخصیتها:
بی : دختری 12 ساله که در کودکی مادرش را از دست داده و حالا با پدرش زندگی میکند. بی بعد از فقدان مادرش تصمیم گرفته دیگر مثل یک کودک رفتار نکند و تخیلاتش که مادرش همیشه سعی در پرورش آن داشت را کنار بگذارد تا به این شکل آسیب کمتری از دنیا به او برسد.
ایف: ایفها دوستان خیالی هستند که هر فردی در کودکی یکی از آنها داشته و در طول بزرگ شدن آنان را فراموش میکند. کالوین : همسایه طبقه بالای مادربزرگ بی که خانهای عجیب و غریب دارد و شغلش پیدا کردن کودکان جدید برای ایفهایی ست که کودکانشان آنها را فراموش کردهاند.
بلو (آبی): یک ایف پرموی بزرگ و بنفش که کمی خنگ است. بلاسِم: یک ایف که لباسی شبیه به بالرینها دارد با دو شاخک روی سرش. او در خانه کالوین زندگی میکند و سعی دارد بی را راضی کند تا در پیدا کردن کودک جدید به آنها کمک کند.
لوییس: یک ایف که شبیه عروسک خرس قهوهای بزرگ است. او رهبر ایفهاست و ایفی آرام و متفکر است.
داستان اثر:
بی به دلیل بستری شدن پدرش در بیمارستان مجبور است چند روزی را در خانه مادر بزرگ بگذراند. اما در شبهای اول حضورش در آنجا متوجه صداهای عجیب غریب و رفت و آمدها مشکوک میشود. او به دنبال شکش میرود و متوجه حضور افرادی غیر عادی در طبقه بالای خانه مادر بزرگش میشود. موجودی با شاخکهای بلند و دامن و کفش باله، یک عروسک عظیم الجسه پرمو و بنفش و مرد صاحبخانه که همواره با آنها کشمکش دارد. دوستان جدید بی به او میگویند ایف هستند و از کالوین که صاحب خانه است و مثل او میتواند آنها را ببیند خواستهاند تا برایشان بچههای جدید پیدا کند اما او خیلی در این کار موفق نبوده. بی بعد از سفر به سرزمین ایفها که درون یک شهربازی مخفی شده؛ میپذیرد به ایفها برای پیدا کردن بچههای جدید کمک کند. اما اولین تلاشها او با شکست مواجه میشود در این سفر لوییس به او میگوید کالوین قبلا دلقک بوده اما الان بد خلق شده است. او و دوستانش تصمیم میگیرند ایفها را با بچههای قبلیشان که حالا بزرگسالاند و آنان را فراموش کرده دوباره پیوند دهند. او میفهمد تنها یادآوری یک خاطره عمیق که فرد را به دوران کودکیاش میبرد میتواند باعث شود تا او ایفش را به یاد آورد و با او پیوند برقرار کند. بی ماموریتش را به درستی انجام میدهد و بعد از ترخیص پدرش به بیمارستان عزم برگشت به خانه را دارد اما وقتی برای خداحافظی با کالوین میرود با خانه خالی او مواجه میشود. موقع رفتن بی با نقاشی دوران کودکیاش مواجه میشود که در کنار خودش، مادرش و پدرش یک دلقک را کشیده و متوجه میشود کالوین در واقع ایف خود اوست. بی به ساختمان باز میگردد و کالوین را در آغوش میگیرد.
نظرات کاربران
بزرگسال
توسط : داود قدسی
۱۹ تیر ۱۴۰۳
این فیلم به اهمیت تخیل و خیالپردازی میپردازه، و اینکه این تخیل با بزرگ شدن کودکان (یا تلقین بزرگ شدن) کمکم به فراموشی سپرده میشه. اینکه چرا لازمه رویاپردازی کنیم در فیلم جواب داده نمیشه اما شاید برای داشتن یک زندگی شادتر و فرار از خستگیها و واقعیات این خیالات لازم باشه.
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد ایف ( دوستان خیالی)