بازی "مجموعه بایوشاک" در سبک اکشن اول شخص ساخته و پرداخته شده است که البته از داستانی غنی بهره میبرد. دنیای بایوشاک خلق شده توسط بازیساز معروف کِن لِوین است. داستان بازی به گونهای جذاب تعریف شده است که بازیکن تنها تکیه جذابیت بازی را به روی گیمپلی اکشن اول شخص بازی نمیبیند.
نسخه اول بازی بایوشاک در سال 2007 منتشر شد. شروع داستان با سقوط هواپیما و فرورفتن فردی به نام جک درون اقیانوس آرام و مواجه شدن او با شهری به نام رپچر(Rapture) آغاز میشود. در آرمانشهر رپچر به دلیل وجود مادهای به نام آدام که به انسانها نیروی ویژهای میبخشد درگیری پیش آمده است و جک برای پایان دادن به جنگ باید سازنده شهر رپچر یعنی اندور رایان را بکشد.
رپچر شهری است که سازنده و رهبر آن اندرو رایان است و گویی آرمانشهری است که در آن محدودیتها برداشته شده است. شهری که میخواهد آزادی و انتخاب را به ساکنانش هدیه دهد و اختلاف طبقاتی در آن جایی نداشته باشد. همین مسئله دریچهای برای ورود به داستان بازی است و بازی از زمانی آغاز میشود که رپچر در دوران افول و نابودی به سر میبرد و گویی همینجا بازیکن با یک شوک داستانی مواجه میشود که آرمانشهر و افول؟! مگر میشود؟ و بلافاصله ذهن نقاد یک بازیکن به خود پاسخ میدهد که یا رپچر آرمانشهر نبوده است و یا اندرو رایان تعریف درستی از آرمانشهر نداشته است. اینجاست که بازی دوباره به لحاظ داستانی عقیده خود را ابزار میکند که اصولاً انسان بماهو انسان ناقص است و نمیتواند مدعی ساخت جامعهای کامل باشد. بنابراین سوال دیگری در این خط محتوایی پیش میآید که آیا انسان به تنهایی میتواند به کمال برسد و تلاش او برای بستن راههای فساد نتیجه دارد یا نیازمند منبعی بیرونی است؟
به همین دلیل رپچر، شهری که نه در آسمانها بلکه در عمق اقیانوس است تبدیل به نمونهای شکست خورده از ایدهآل گرایی انسان میشود و مردمِ کمالگرایی که به آن شهر رفته بودند تا با ایدهآلهای خود زندگی کنند در تله طمع خود میافتند و بیشتر خواهی انسان باعث میشود که ماجرا جور دیگری رقم خورد. آرمانشهر رپچر ساکنان را به سمت قابلیتهایی مانند Gene Tonic سوق میدهد و البته مردم برای داشتن این قابلیت، باید مادهای ارزشمند به نام Adam (در لغت به معنای آدم است) را هزینه کنند و همین ماده ارزشمند و کمیاب باعث طمع ورزیدن ساکنان رپچر و نابودی آنها میشود. بنابراین شاید بهتر از هر عنوانی برای این محتوای داستانی نقل قولی از مولانا باشد که :" از قضا سرکنگبین صفرا فزود"
در نسخه اول بازی شخصیتهایی مانند جک، بیگ ددی، لیتل سیستر و اندرو رایان وجود دارند. لیتل سیسترها دخترکانی معصوم هستند که تغییرکردهاند و بازیکن با به دست گرفتن کنترل آنها میتواند در بازی ماده ارزشمند آدام را جمعآوری کند و با این آدامها پلاسمید خریداری کند. البته یک انتخاب وجدانی هم جلوی پای بازیکن قرار میگیرد و آن هم نحوه تعامل با لیتل سیسترهاست. بازیکن میتواند آنها را آزاد کرده و دوباره به همان دخترک معصوم تبدیل نماید که در این صورت کمتر آدام دریافت میکند و یا میتواند برای بدست آوردن آدام بیشتر لیتل سیسترها را به نوعی از بین ببرد و آدام بیشتری بدست آورد. البته هر کدام از این انتخابهای مهرورزانه یا طمعورزانه در بازی نتایج به خصوصی را به همراه خواهد داشت. اما دستیابی به لیتل سیسترها مستلزم مبارزه با بیگ ددیهاست. بیگ ددیها موجوداتی قدرتمند هستند که لباسی به مانند یک غواص با سلاحی مخروطیشکل به دست دارند و از لیتل سیسترها محافظت میکنند. البته بیگددیها در صورتی با بازیکن درگیر میشوند که بازیکن حرص به کنترل در آوردن لیتل سیسترها را در سر داشته باشد و بنابراین باز هم بازیکن دو مسیر انتخاب بین درگیری بیشتر و یا بدست آوردن آدام کمتر را پیش روی خود میبیند. البته بازی دشمنان دیگری مانند اسپلایسر را نیز در مقابل بازیکن قرار میدهد. بدین ترتیب داستان بازی با شخصیتها و گیمپلی بازی پیوند میخورند تا یک بازی عمیق برای بازیکنان خلق شود.
محتوای اصلی بایوشاک از آرزوی دیرینه بشر یعنی زندگی در یک آرمانشهر سخن میگوید اما به روش سازنده بازی یعنی کن لِوین! به هر حال از این بحثهای فلسفی که البته باید بازیکن متناسب با سن و دانش و دغدغهاش به سراغ آنها برود بگذریم به گیمپلی بازی میرسیم. هرچند گیمپلی و سایر جذابیتهای بازی هم وام گرفته از همین محور داستانی و خلق ایدههای متفاوت و نوآورانه و فلسفی آن است. گیمپلی بازی مبتنی بر همان سبک اکشن اول شخص بوده و بازیکن با استفاده از آچار، هفتتیر، شاتگان، نارنجک، پلاسمیدها و سایر سلاحهای گرم وسرد بازی و حتی ترکیب آنها (مثل منجمد کردن دشمنان با پلاسمید و شکستن آنها با آچار) سیستم مبارزاتی بازی را رقم میزند. البته یکی از نقاط قوت این سیستم مبارزاتی همین پلاسمید است که میتوان با آن کارهای متنوعی مانند منجمد کردن، شوک الکتریکی، آتش زدن و ... انجام داد.
نسخه دوم بازی 8 سال بعد از نسخه اول اتفاق میافتد و جک موفق به آزادسازی تمام لیتل سیسترها میشود اما نوع دیگری از آنها که به رپچر وابستگی دارند تبدیل به موجوداتی وحشتناک به نام بیگ سیستر شدهاند که دوباره دخترکوچولوها را تبدیل به لیتل سیستر میکنند. در این نسخه رپچر به کنترل فردی به نام سوفیا لمب افتاده است و یک کشیش هم در این مسیر او را همراهی کرده و فرقهای به نام خانواده رپچر را تشکیل دادهاند. در این نسخه بازیکن در نقش یک بیگ ددی به نام سابجکت دلتا به دنبال یکی از لیتل سیسترهاست.
در نسخه سوم بازی یعنی بایوشاک اینفینیت هم که پیشدرآمدی بر نسخه اول بازی است بازیکن برخلاف رپچر با شهری در آسمانها با نام کلمبیا مواجه است که دولت آمریکا آن را به نوعی به عنوان نماد ایالات متحده ساخته است. این شهر که قادر به سفر به هر نقطه دنیا است در حقیقت یک کشتی جنگی آمریکایی نیز میباشد و پس از اینکه کنترل آن از دست دولت آمریکا خارج میشود درگیر جنگهای داخلی میگردد.
نظرات کاربران
هیچ نظری وجود ندارد
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد BioShock The Collection