نقد و بررسی بازی Assassin’s Creed Chronicles: Trilogy Pack

والدین عزیزی که قصد تهیه‌ی این عنوان برای فرزندان خود را دارند، بهتر است بدانند Assassin’s Creed Chronicle مجموعه ای از ۳ بازی در سبک مخفی کاری است. بازیکن میتواند با استفاده از سلاح‌های مختلفی که در اختیار دارد دشمنان را بکشد. کشتن در بازی با پاشش خون و صحنه‌های قساوت آمیز همراه است. هر چند به واسطه سبک گرافیکی و زاویه دوربین بازی جزئیات زیادی به نمایش گذاشته نمی‌شود. برخی اتفاقات در روند داستان این بازی ها ممکن است القاکننده حس یاس و ناامیدی در بازیکن باشند. لطفا در هنگام خرید به نشان رده بندی سنی اسرا روی محصول دقت کنید.

Assassin’s Creed Chronicles در واقع مجموعه‌ای از ۳ بازی مجزا در سبک اکشن ماجرایی و مخفی کاری است. این ۳ بازی ابتدا به صورت جداگانه در سال ۲۰۱۶ منتشر شده و پس از مدتی در قالب یک سه گانه نیز عرضه شدند. زاویه دوربین هر ۳ بازی به صورت ۲ بعدی از کنار است و المان‌های سبک پلتفرم نیز در آنها دیده می‌شود. این بازی های تاکنون برای کنسول های PS4، Xbox One و رایانه های شخصی منتشر شده‌اند. انجام آنها تنها به صورت تک نفره در بخش داستانی امکان پذیر بوده و فاقد حالت چند نفره و آنلاین هستند.

خلاف آنچه تاکنون از بازی‌های Assassin’s Creed دیده بودیم، 3گانه chronicles در جهانی ۲.۵ بعدی ساخته شده‌اند؛ بازی ها از مراحلی کاملا خطی تشکیل شده‌‌اند و دیگر خبری از جهان های بازی و وسیع معروف این مجموعه نیست. شما کنترل شخصیت بازی را در محیط‌های ۲ بعدی در اختیار می‌گیرید و باید مرحله های بازی را یک به یک به پایان برسانید. گاها نیز در طول مراحل، اسرار مخفی، آیتم‌های گمشده و اتاق های پنهان را پیدا می‌کنید و این تنها فعالیت خارج از روند مراحل بازی خواهد بود. گیم پلی هر سه بازی تقریبا مشابه هم است و تنها در برخی جزئیات ریز با هم تفاوت دارند. در روند بازی شما باید Assassin تحت کنترل خود را از میان تعداد زیادی از دشمنان و نگهبانان در سکوت تمام عبور دهید و به هدف نهایی مرحله برسید. مبارزات بازی روندی کلی دارد که به شکستن دفاع سربازان و اجرای حرکت مهلک نهایی منجر می‌شود. حال اگر سربازی از حضور شما مطلع شود، زنگ خطر به صدا در می‌آید و تمامی دشمنان حاضر در محدوده به دنبال شما می‌گردند. نتیجه این است که یا کشته می‌شوید و یا موفق به فرار و شروع دوباره. در پایان هر مرحله بسته به استراتژی پیشروی شما و روش بازیتان، بازی به شما امتیاز مشخصی می‌دهد. نحوه رسیدن به هدف اصلی و انجام دادن یا ندادن اهداف جانبی روی این امتیاز موثر هستند. هرچه بیشتر روی مخفی‌کاری تمرکز داشته باشید بالطبع امتیاز بهتری دریافت خواهید کرد.

هر کدام از شخصیت های این ۳ بازی بسته به برهه تاریخی خاص خود و فرهنگ این ۳ کشور، سلاح‌های خاصی در اختیار دارند. مثلا در Russia سلاح تک‌تیراندازی دارید که سرنیزه دارد و هم می‌توانید دشمنان را از راه دور مورد هدف قرار دهید و هم در درگیری‌های نزدیک از آن استفاده کنید. در بخش China شخصیت بازی شمشیر چینی و چاقوهای پرتابی در اختیار دارد و در هند نیز تیر و کمان و شمشیر باستانی هندی. در مجموع اما گیم پلی هر سه بازی کاملا مشابه هم است و برای چنین فضا و سبکی کاملا مناسب است.

China در قرن شانزدهم امپراتوری چین، در زمان سلسله مینگ اتفاق می‌افتد و کنترل قاتلی به نام شائو جون را در اختیار شما می‌گذارد. در سال ۱۵۲۶، جون پس از یک سفر طولانی به اروپا، به چین بازمی‌گردد، جایی که زیر نظر مربی افسانه‌ای ، Ezio Auditore da Firenze آموزش دیده و به دنبال آزاد کردن مردم خود از ستم‌های امپراطوری چین است. ماموریت او این است که گروهی موسوم به ۸ ببر را از بین ببرد؛ گروهی از تمپلارهای با نفوذ که بر چین حکومت می کنند، و امپراطور چین را مثل عروسک خیمه شب بازی خود در کنترل دارند.

داستان هندوستان در قرن نوزدهم، در زمان امپراتوری سیک‌ها و در بحبوحه درگیری با کمپانی هند شرقی در طول جنگ های انگلیس و هند، اتفاق می افتد و آرباز میر، قهرمان داستان است. در سال ۱۸۴۱، پس از ترور مهاراجا خارک سینگ، ماموران تمپلار به شرکت نفوذ کردند تا کنترل خود را بر کشور در این دوره از بی‌ثباتی سیاسی تقویت کنند و همچنین سایت‌های سلطه‌طلبانه بیشتری در کشور به کار بگیرند. آرباز موفق می‌شود با سرقت الماس کوه نور، که تصور می‌شد یک شیء قدرتمند افسانه‌ای باشد، نقشه‌های تمپلارها را به تاخیر بیندازد. با این حال، در حالی که آرباز به دیدار پرنسس پیارا کائور می‌رود، تمپلارها به مقر Assassinها حمله می کنند، الماس را می دزدند و مرشد و دوست ارباز، حمید را دستگیر می کنند.

Russia در اوایل قرن بیستم روسیه شوروی و پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ اتفاق می‌افتد و نیکولای نورلوف شخصیت اصلی آن است. در سال ۱۹۱۸، نیکولای به فکر جدایی از Assassinها و ترک کشور با خانواده‌اش است؛ اما با انجام آخرین ماموریت موافقت می کند: او باید شیء خاصی را از خانواده سلطنی رومانوف بدزدد. در شب ۱۶ و ۱۷ ژوئیه، او به یکاترینبورگ سفر می کند و به خانه‌ای که تزار سابق نیکلاس دوم و خانواده‌اش در آن نگهداری می شوند می‌رود تا شاهد اعدام آنها به دست مأموران نفوذی در ارتش سرخ باشد. نیکولای متوجه می‌شود که کوچکترین دختر تزار، آناستازیا، از قتل عام جان سالم به در برده و جعبه ای را در اختیار دارد که به نحوی او را به شائو جون مرتبط می کند و به او خاطرات و توانایی های تزار را می دهد.