آنچه لازم است والدین بدانند
داستان "یکدانه توتفرنگی" نوشته یگانه مرادی لاکه، به موضوع امانت و امانتداری میپردازد. آقای کلاغ برای خانم خارپشت یک سبد توتفرنگی آورده اما او خانه نیست پس سبد را به همسایهی خانم خارپشت یعنی خرگوشها میسپارد. این کتاب همراه با تصویرگری زیبا میتواند انتخاب جذاب و مناسبی برای کودک شما باشد.
اولین نکته قابل توجه اینکه به نظر میرسد گوشوخرگوشه به همراه برادر کوچکترش لپوخرگوشه در خانه تنها هستند و گوشوخرگوشه هم چندان بزرگ به نظر میرسد، با این حال به راحتی و بدون آن که بداند پشت در چه کسی است آن را باز میکند. خوب است والد حتما در این باره با کودک گفتگو و تبادل نظر کند.
نکته بعدی اینکه گوشو آنطور که باید و شاید به برادر کوچکترش توضیح نمیدهد که چرا نباید به امانت دست زد؛ او در دوبار تلاش لپو تنها او را منع میکند: "نه نباید برداری""نه دست نزن" و در نهایت میگوید "این برای ما نیست امانت است". به طورکلی مستقیمگویی در داستان خیلی شیوه مناسبی نیست اما بدیهی است که کودک بسته به سنش نیاز به توضیح و مثال دارد. البته ظرفیت کتاب کودک اجازه توضیح و تفصیل بیشتر نمیدهد اما والد میتواند این موضوع را برای کودکش روشن کند.
نکته دیگر، تصمیم لحظه آخری گوشو است. گوشو هنگامی که میخواهد سبد را برده و به همسایه تحویل بدهد، او بعنوان یک خواهر مهربان و دلسوز در نهایت یک توت فرنگی به لپو میدهد و به لپو میگوید به خانم خارپشت میگوییم که یک توتفرنگی برداشتیم. این تصمیم از گوشو میتواند پذیرفته شود چرا که او هم یک کودک است نه یک خرگوش کامل و عاقل. اما بهتتر است والد با کودش درباره تصمیمات بهتر و درستتری که میشد گرفت، گفتگو و تبادل نظر کند؛ مثلا اینکه میتوانستند هنگام تحویل سبد از خانم خارپشت اجازه گرفته و بعد توتفرنگی بردارند.
نظرات کاربران
هیچ نظری وجود ندارد
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد یک دانه توت فرنگی