نقد و بررسی کتاب یرحا

موضوع اصلی داستان خلاقانه است و به خودی‌خود کشش خوبی دارد؛ دختری یهودی که در کابوس‌های مدامش به این نتیجه می‌رسد که پدرش را باید نجات دهد وگرنه پدر عاقبت خوبی نخواهد داشت. کنکاش یرحا برای فهمیدن تعبیر کابوسش و پی بردن به رازها و حقایقی در این مسیر می‌تواند مخاطب را جذب کند. یرحا رشد می‌کند، او منفعل نیست و با تحقیق و جستجو، بیشتر به بزرگی پیامبر اسلام(ص) و مقام والای امام علی(ع) و در نهایت به حقانیت امام عصرش یعنی امام رضا(ع) پی می‌برد. در این داستان به موضوعاتی هم اشاره می‌شود که برای نوجوان امروز آشناست و بعید نیست به آن‌ها فکر کرده یا حتی از دغدغه‌هایش باشد؛ موضوعاتی مثل تناسخ، ریشه تفکر فرقه علی‌اللهی‌ها، موضوع تقدیر و سرنوشت و اینکه آیا از پیش تعیین شده‌ یا قابل‌تغییر است و... . همچنین اطلاعاتی درباره یهود و علت دشمنی بیهوده‌اش با اسلام نیز به مخاطب منتقل می‌کند. درکنار همه این موارد سرعت پیشبرد داستان به گونه‌ای است که ممکن است مخاطب را خسته کرده و از کشش آن بکاهد. مخاطب در طول داستان پابه‌پای یرحا دنبال راهی برای نجات پدر است و این کش آمدن داستان او را خسته‌تر می‌کند، به خصوص که در پایان کتاب هم به مقصود نمی‌رسد و این پایانِ تقریبا باز، سب ناکامی خواننده می‌شود. نکته مهم دیگر اینکه موضوعات و پیام‌های اشاره شده در داستان در غالب نقل قول از امام و یا گفتگوی میان مردم ارائه شده و به گونه‌ای کلیشه‌ای و مستقیم به مخاطب منتقل می‌شود که از تاثیر آن کاسته و مخاطب نوجوان را به فکر وا نمیدارد. در نتیجه این کتاب برای نوجوان 13 سال به بالا مناسب‌تر است.

یرحا همراه پدرش حارث و باقی همراهان راهی سفری از یهودیه به مقصد مرو هستند. داستان با کابوس یرحا آغاز می‌شود. این کابوس بارها در طول داستان تکرار می‌شود تا یرحا بتواند کم کم با تلاش و جستجو به معنا و تعبیر کابوسش دست باید. او درمی‌یابد که پدر در خطر است. حارث که در حال نفاق و دسیسه بر علیه امام رضا(ع) است، عاقبت خوبی در انتظارش نیست و یرحا بعد از تلاش بسیار برای یافتن حقیقت باید تلاش کند پدرش را متوجه اشتباهش کرده و نجاتش دهد.