نقد و بررسی انیمه وهم / کارخانه توهم‌سازی الیس و ترز (Alice and Therese's Illusory Factory / maboroshi)

انیمه سینمایی کارخانه توهم‌سازی الیس و ترز که بیشتر با نام ژاپنی خود (مابوروشی/توهم) شناخته می‌شود در ۲۰۲۳ با همماری وارنر برادرز و نتفلیکس ساخته شد. این انیمه به مفهوم ارزش جریان توقف ناپذیر زندگی اشاره دارد. اینکه گاهی علاقه داریم در زمان مکان یا سن خاصی متوقف شویم اما توقف جریان زندگی به معنی مرگ امید و خواسته‌های انسان است‌. ماسامونه همراه تمام مردم شهر بعد از انفجار کارخانه در زمستان ۱۹۹۱ گیر می‌کنند. او می‌خواهد تصویرساز شود، بزرگسالی را تجربه کند و دنیا را بگردد اما هیچکدام امکان‌پذیر نیست زیرا تغییر خواسته‌ها و احساساتش به معنی خورده شدن توسط دود هیولا شکل کارخانه است.

تمام احساسات و اتفاقات زندگی مردم ثبت و کنترل می‌شود تا تغییر نسبت به زمستان ۱۹۹۱ که در بُعد واقعی سال‌ها از ان گذشته نکند. این مضمون می‌تواند زیبایی گذر زمان و جریان زندگی را برای مخاطب اثر مشخص کند. همچنین پیام اصلی اثر که مربوط به گذر از دوران نوجوانی به بزرگسالی است که احساسات ناپایدار در این دوران دار به نمایش می‌گذارد. شخصیت‌ها برخلاف زمان و سنشان که ثابت مانده از نظر درونی و روانی این رشد و گذر را احساس می‌کنند و نسبت به اینده و احساسات جدیدشان می‌ترسند. علاقه ماسامونه و موتسومی به یکدیگر به شکل افراطی و اروتیک به نمایش در می‌اید و صحنه‌های طولانی تمرکز اثر بر روی روابط ان دو است.

صحنه‌های عاشقانه کاملا مستقیم نشان داده می‌شود همچنین شخصیت هنجارشکن و لجباز موتسومی که در صحنه‌ها زیادی (برای مثال بالا دادن دامنش جلوی ماسامونه) برخلاف سن یک نوجوان عمل می‌کند. از نکات ناهنجار دیگر می‌توان به علاقه عموی ماسامونه به زن‌برادرش اشاره کرد که مجددا به شکل مستقیم ابراز می‌شود. همچنین ایتسومی که از بعد واقعی به جهان توهمی اماده و در انجا بزرگ شده عاشق ماسامونه می‌شود. این درحالیست که ما متوجه می‌شویم ایتسومی در اینده و در بُعد واقعی دختر ماسامونه است و او در واقع عاشق نوجوانی پدر خود شده. با توجه به نکات اروتیک و بی‌پرده نمایش داده شده در انیمه توهم نسخه پالایش شده اثر برای مثبت ۱۷ سال توصیه می‌شود.

ماسامونه: پسری که در چهارده سالگی خود گیر کرده است. دوست دارد احساسات و اتفاقات جدید را تجربه کند اما بزرگ نشدن و گیر افتادن در یک زمان او را می‌ترساند. عاشق موتسومی می‌شود و برخلاف قوانین این را ابراز می‌کند.

موتسومی: همکلاسی و در نهایت معشوقه ماسامونه. او درونگرا مرموز و متفاوت از سایر دختران مدرسه است. ترسی از هنجارشکنی ندارد و ناامیدی از گیر کردن در سن ثابت باعث شده از احساساتش نسبت به ماسامونه و حتی ایتسومی که از کودکی بزرگش کرده فرار کند.

ایتسومی: در دنیای واقعی بچه‌ی ماسامونه و موتسومی‌ست که در کودکی گم می‌شود و ناخواسته وارد بعد توهمی در شهر میفوسه می‌شود. در کارخانه حبس شده و موتسومی تا سن نوجوانی از او مراقبت می‌کند. در بعد توهمی به ماسامونه که در دنیای واقعی پدرش است علاقه‌مند می‌شود.

ساگامی: از کارکنان کارخانه و کشیش زیارتگاه میفوشی. عقل درستی ندارد و مدام از مجازاتی که خدای کوهستان بابت سو استفاده و استخراج فولاد برایشان در نظر گرفته می‌گوید. او مردم را با حرف قانع می‌کند تا از تغییر در خود و احساساتشان جلوگیری کنند.

میفوسه یک شهر کوچک در کنار کارخانه فولاد در ژاپن است. در ژانویه 1991، ماسامونه، با دوستانش در خانه خود برای امتحان ورودی درس می خواند تا اینکه ناگهان انفجاری در کارخانه رخ می دهد. از آن زمان، این شهر کاملاً از دنیای بیرون جدا شده است و زمستانی جاودانه را تجربه می کند و تمام مردم در سنی که هستند باقی می‌مانند همچنین ماسامونه که 14 ساله می‌ماند. مردی به نام مامورو ساگامی که او کارگر کارخانه است و همچنین به عنوان کشیش زیارتگاه میفوشی شهر خدمت می کند، ادعا می کند که این حادثه مجازات خدایان برای استخراج معدن از کوه مقدسشان بوده است. او همچنین ادعا می کند که مردم شهر توسط کارخانه‌ای که تبدیل به یک "ماشین مقدس" شده است به دام افتاده اند. او توضیح می‌دهد که وقتی خلق و خوی خدایان بهبود یابد، مردم شهر می‌توانند دوباره وارد دنیای واقعی شوند، اما تا آن زمان لازم است که آنها نسبت به قبل از حادثه تغییری نکرده باشند. ماسامونه و تمام مردم شهر باید احساسات خواسته‌ها و افکار خود را کنترل کنند تا برای سال‌ها نسبت به روز حادثه هیچ تغییری در ان ایجاد نشود همانطور که در سن و ظاهر و وضعیت شهر ایجاد نمی‌شود. شکاف‌هایی در آسمان شب گهگاه باز می‌شوند، اگرچه با دود کارخانه فولاد که به شکل یک هیولا است بسته می‌شوند. ماسامونه توسط موتسومی، همکلاسی دختری که از او خوشش نمی آید، دعوت می شود تا با او از کارخانه فولاد دیدن کند. با رسیدن به داخل کارخانه، ماسامونه دختری وحشی را می یابد که در مراحل نوجوانی خود قرار دارد. موتسومی که با ممانعت از بیرون رفتن دختر از او مراقبت می‌کند، ماسامونه را وادار می کند تا او را تمیز کند. او به ماسامونه دستور می دهد که از این به بعد هفته ای سه بار بیاید و مراقب دختر باشد. ماسامونه به تنهایی از کارخانه فولاد بازدید می کند و برای دختر وحشی اسم ایتسومی را انتخاب می‌کند. ایتسومی از دنیای واقعی خارج از این توهم زمانی که کودک بوده امده. خارج از شهر توهمی که ماسامونه و دیگران در ان گیر افتادند زندگی واقعی جریان دارد؛ سال‌ها گذشته ماسامونه با موتسومی ازدواج کرده و حتی بچه کوچک دارند که همان ایتسومی‌ست و ناخواسته از کودکی وارد توهمی شده که پدر و مادرش در ان نوجوانند.