نقد و بررسی انیمه موریارتی وطن پرست (Moriarty the Patriot)

اثر ارزش آموزشی بالایی  در حوزه‌ی تاریخی دارد. بستر تاریخی اثر به اواخر قرن نوزده، در دوره‌ی ویکتوریا است که معروف به قرن بریتانیا می‌باشد. در این دوره، بریتانیا به اوج خود در استعمار می‌رسد و اوضاع داخلی این کشور پر از ناعدالتی است. با تماشای این انیمه به خوبی می‌توان از احوال بریتانیا در این دوره مطلع شد. اگر مخاطب قدیمی آثار اقتباس شده از رمان شرلوک هلمز باشید، با تماشای اثر تفاوت آن‌ را با دیگر آثار متوجه خواهید شد. در این انیمه کشمکش بین شرلوک و موریارتی چهره‌ای جدید به خود گرفته، رابطه‌ای که حالا با تعریف جدید خود آن‌چنان به دشمنی شباهت ندارد بلکه دوستی در آن موج می‌زند. شخصیت‌های جدیدی نیز در اثر خلق شده است که هرکدام اتفاق مهمی را رقم می‌زنند. رؤیای ویلیام و برادرانش، لوئیس و آلبرت برابری مردم بریتانیا و توزیع عدالت است؛ با وجود انتخاب ابزار اشتباه آن‌ها برای هدف خود تلاش می‌کنند و در نهایت با موفقیت به آن هدف می‌رسند. گر چه آن‌ها جنایت را به عنوان ابزار خود برگزیدند و در انتها نیز تقاص این انتخاب را پس دادند. ویلیام، خودش بارها متذکر شده بود که مسیر غلط رو برای رسیدن به دنیای درست انتخاب کرده، زیرا تنها راه باقی مانده برای آن‌ها همین بود. او به دنبال تغییر اساسی بود، به دنبال این بود که جامعه ای بر اساس شایستگی به وجود بی‌آورد و نسبت‌های خونی را در دستیابی به قدرت و منسب، بی‌ارزش کند. موریارتی در نهایت با درست کردن یک آتش سوزی مهیب، از سد طبقه اجتماعی مردم را عبور داد و باعث شد که اشراف و عوام با هم از شهر خود دفاع کنند. اثر خشونت دارد و سلاح اصلی ویلیام جنایت است. ناهنجاری اثر بالا نیست اما ویلیام و دیگر برادران، شخصیت خاکستری دارند؛ آن‌ها برای تحقق عدالت و برابری در جامعه که موضوع مثبت و قابل ستایشی است، از جنایت و قتل استفاده می‌کنند، اشراف فاسد و کسانی که باعث رنجش و مرگ طبقه‌ی پایین اجتماعی شده‌اند محکوم به مرگ هستند. گرچه ویلیام خودش نیز اعتراف می‌کند از تمام جرائمش آگاه است و تنها با مرگش می‌تواند تقاص پس دهد. موضوع این اثر برای کودکان مناسب نمی‌باشد و خشونت آن بالا است، با توجه به این موارد تماشای این اثر هیجان انگیز به رده سنی +14 سال توصیه می‌شود.

شخصیت‌ها: ویلیام جیمز موریارتی: یک نابغه‌ با افکار خارق‌العاده که هدف و دغدغه‌ی او اصلاح جامعه‌ی نابرابر بریتانیا است. ویلیام در ابتدا در یک یتیم خانه زندگی می‌کرد و از سمت اشراف خودخواه، آسیب زیادی متحمل شد. سپس توسط آلبرت جیمز موریارتی به فرزند خواندگی گرفته شد. او هویت ویلیام واقعی که پسر کوچک خانواده‌ی موریارتی بود، پس از به قتل رساندن، به خود گرفت. ویلیام که در تمام حوزه‌ها یک نابغه است، در دانشگاه به تدریس ریاضی مشغول می‌باشد. او دومین برادر موریارتی است و نقش مغز متفکر تمام جنایت‌ها را ایفا می‌کند. او مشاور جنایی است و به قربانیان طبقه‌بندی اجتماعی کمک می‌کند تا انتقام خود را از اشراف فاسد به بهترین نحو و بدون هیچ نشانه‌ای بگیرند. آلبرت جیمز موریارتی: بزرگ‌ترین برادر موریارتی که  تنها موریارتی واقعی است. او ویلیام و لوئیس را پس از مشاهده اینکه چقدر خانواده واقعی او فاسد و ضد مردم رعیت هستند، به فرزندی پذیرفت. آلبرت به رویاهای ویلیام برای بازسازی و اصلاح جامعه‌ی از هم‌پاشیده‌ی بریتانیا که تنها به وسیله‌ی جنایت امکان‌پذیر است،ایمان آورد. او نفوذ زیادی در مجلس عوام دارد و از مشاوره‌های ویلیام استفاده می‌کند. لوئیس جیمز موریارتی: کوچک‌ترین برادر موریارتی که همراه با ویلیام به فرزند خواندگی گرفته شد. لوئیس در کودکی به بیماری ناشناخته‌ای مبتلا شده بود، زمانی که به خانه‌ی موریارتی‌ها رفت، تحت عمل جراحی قرار گرفت و درمان شد. لوئیس برادرش بسیار دوست دارد و از دستورات او پیروی می‌کند. شرلوک هلمز: شرلوک هولمز به عنوان کارآگاه مشاور در پرونده‌ها با استفاده از مهارت‌های ویژه‌ی خود و استدلال منطقی به حل آن‌ها می‌پردازد. او همزمان دوست و دشمن موریارتی است. در پایان نیز او را نجات می‌دهد. موریارتی تأثیر عمیقی روی شرلوک می‌گذارد. همراه همیشگی او دکتر اچ واتسون است و او به آیرین آدلر علاقه‌مند است. مایکرافت هلمز: برادر شرلوک هلمز که در دربار و نزد ویکتوریا، ملکه‌ی انگلیس اعتبار زیادی دارد. او به دلیل شورش خانواده‌اش در قدیم مجبور به خدمت به حکومت بریتانیا است. جان اچ واتسون: او در جنگ اول انگلیس و افغانستان یک پزشک جنگی بود. جانن همراه و هم‌خانه‌ی شرلوک است و به او در حل پرونده‌ها کمک می‌کند. فرد پُرلوک: یکی از همکاران ویلیام که استاد استفاده از فنون رزمی است. او مهارت بالایی در جاسوسی دارد، به راحتی و به کمک لباس مبدل هویتش را پنهان می‌کند. در عملیات‌ها ویلیام از او به عنوان جاسوس استفاده می‌کند. سباستین موران: یکی از یاران ویلیام است. یک سرباز حرفه ای که پس از روی آوردن به گروه موریارتی، ارتش را ترک کرد. موران یک متخصص اسلحه است که می‌تواند اهداف خود را در فواصل بسیار دور  مورد اصابت قرار دهد. آیرن آدلر (جیمز باند): یک خواننده‌ی محبوب که با دزدیدن اسناد دست داشتن بریتانیا در انقلاب فرانسه، تحت تعقیب قرار می‌گیرد. او ابتدا به شرلوک پناه می‌برد و به تیم او می‌پیوندد. در ادامه ارباب جنایت حفاظت از جانش را تضمین می‌کند، او نیز به گروه موریارتی‌ها می‌پیوندد. سپس تغییر هویت می‌دهد و با نام جیمز باند به فعالیت‌های جاسوسی می‌پردازد. چارلز آگوستوس میلورتون: او سرمایه‌ داری شرور و فرصت طلب است که با به‌ دست آوردن نقاط ضعف افراد، از آن‌ها اخاذی می‌کند. او شخصیتی است که هویت ارباب جنایت را فاش می‌کند.   داستان اثر:   در اواخر قرن نوزدهم میلادی و در هیاهوی انقلاب صنعتی، امپراتوری استعماری بریتانیا به یک قدرت جهانی تبدیل شد و به خاطر وجود تفاوت سخت طبقاتی و طبقه‌بندی اجتماعی، اشراف منفور و خودخواه بر همه‌ی رعیت‌ها حکومت می‌کنند. رعیت‌ها، ایتام و طبقه‌ی پایین هرم اجتماعی در این کشور از هیچ‌گونه حقوق انسانی برخوردار نیستند و بدترین برخورد‌ها با آن‌ها صورت می‌گیرد. یک شهروند متوسط و پایین شانسی برای صعود به طبقات بالای اجتماع را ندارد. خانواده‌ی موریارتی برای جلب توجه تصمیم به کمک و به سرپرستی گرفتن کودکان یتیم می‌گیرند. آلبرت که از ابتدا به نوانخانه‌ها رفت و آمد داشته و با همه‌ی اعضای خانواده متفاوت است، متوجه می‌شود با ویلیام و لوئیس نفرت مشترکی دارد. او ویلیام را به عنوان مشاور جنایت خود برمی‌گزیند و دو کودک یتیم را به خانه می‌برد. رفتار تمام اعضای خانواده به غیر از آلبرت با آن‌ها بد و مشمئز کننده است. آن‌ها با کمک یکدیگر ابتدا برادر ظالم آلبرت را به قتل می‌رسانند، املاک خانواده را به آتش می‌کشند، و سپس زندگی جدیدی را شروع می‌کنند و از ابزار «جنایت» برای از بین بردن سیستم طبقاتی فاسد که قرن‌ها کشور را آزار داده، استفاده کنند. ویلیام به همراه اعضا گروهش، قدم قدم نقشه‌اش را پیش می‌برد. او پس از اجرای نقشه‌ی خود برای قتل یک نجیب‌زاده‌ی فاسد که مردم عادی را مانند حیوان، شکار می‌کرد، با شرلوک هلمز روبه‌رو می‌شود. هوش و ذکاوتی که شرلوک از خود نشان می‌دهد، علاقه موریاتی را برانگیخته و او را وادار می‌کند که شرلوک را متهم به قتل یک کنت برای آزمایش توانایی‌هایش کند. شرلوک اینجا هم خود را نشان می‌دهد و قاتل اصلی را می‌یابد. نام شرلوک زبان‌زد مردم لندن می‌شود و افراد زیادی به او مراجعه می‌کنند. با پیچیدن خبر قتل زنان روسپی، موریارتی‌ها و هلمز وارد ماجرایی می‌شوند که میلورتون ترتیب داده است؛ در نهایت میلورتون توسط هلمز کشته می‌شود اما هویت ارباب جنایت، ویلیام جیمز موریارتی فاش می‌شود. ویلیام، که از ابتدا تصمیم داشت یک مرگ تأثیرگذار به دست شرلوک هلمز داشته باشد شهر را به آتش می‌کشد. این اتفاق باعث همکاری مردم رعیت و اشراف می‌شود و در این نقطه موریارتی‌ها به هدف خود رسیدند، اشراف به رعایا کمک کردند و شهر را از ابتدا ساختند. فرد، باند و موران به زندگی عادی روی آوردند. لوئیس به عنوان نماینده خانواده موریارتی مجازات شد، او مأمور بخش MI6 شد و در نهایت ویلیام و شرلوک از سوئیس سر در آوردند.

کارگردان: کازویا نومورا / Kazuya Nomura نویسنده: گو زاپا، تاکو کیشیموتو / Goo Zapa, Taku Kishimoto تهیه‌کننده: کازویا نومورا / Kazuya Nomura بازیگران: سوما سایتو، تاکویا ساتو، چیاکی کوبایاشی، ماکوتوفورکاوا / Suma Saito, Takuya Sato, Chiaki Kubashi, Makotu Forkawa کشور سازنده: ژاپن شرکت سازنده: Production I.G مخاطب اثر: نوجوان و بزرگسال