نقد و بررسی انیمیشن قلعه‌ی هزار اردک (Count Duckula)

قلعه‌ی هزار اردک داستان اردکی به‌نام ارباب داک است که نوعی خون‌آشام؛ اما از نوع گیاه‌خوار است. هرقسمت از این انیمیشن سریالی ماجرای جالبی دارد که با لحظات کمدی همراه است. والدین عزیز می‌توانند هنگام تماشای انیمیشن کودکان خود را همراهی کنند تا درباره‌ی پیام‌های داستان راهنمای کودکان باشند؛ برای مثال در قسمت اول از اولین فصل می‌بینیم که ارباب داک باوجود مهربانی‌ها و دلسوزی‌های پیشخدمت‌هایش، توجهی به خواسته‌ی آن‌ها ندارد و وقتی متوجه می‌شود که آن‌ها اعتصاب کرده‌اند، سعی نمی‌کند از آن‌ها دلجویی کند. خوب است والدین درباره‌ی چگونگی برخود با کسانی که دوستمان دارند، با فرزندانشان گفت‌وگو کنند و نادرست‌بودن خودخواهی‌های ارباب داک را به کودکان یادآوری کنند. شاید درباره‌ی آن بخش از داستان که تصویر داک در آیینه نمی‌افتد، برای کودکان سؤال پیش بیاید. این یک خصلت خون‌آشامی و تخیلی است که والدین می‌توانند درباره‌ی واقعی‌نبودن آن کودکان را توجیه کنند.

خلاصه: والدین می‌توانند برای دریافت ماجرای داستان و فهم رفتارهای درست و نادرست شخصیت‌ها کودکان را راهنمایی کنند. درباره‌ی نادرست‌بودن خودخواهی داک و بی‌توجهی او نسبت به خواسته‌ی پیشخدمت‌های دلسوزش با کودکان صحبت کنید.

داک وقتی متوجه می‌شود که ایگور و نانی اعتصاب کرده‌اند، به احساساتشان توجهی نمی‌کند، خوب است والدین درباره‌ی چگونگی برخود با کسانی که دوستمان دارند، با فزرندان گفت‌وگو کنند.

ایگور و نانی دلیلی برای اینکه چرا از آقای روبرت بدشان می‌آید، بیان نمی‌کنند. والدین می‌توانند با فرزندانشان درباره‌ی اینکه نباید بی‌دلیل از کسی بدمان بیاید، با فرزندانشان صحبت کنند. والدین می‌توانند درباره‌ی اینکه آیا ایگور و نانی کار درستی کردند که برای رسیدن به هدفشان اعتصاب کردند، از کودکان سؤال کنند.

خلاصه: والدین می‌توانند با فرزندانشان درباره‌ی اینکه آیا اعتصاب راه خوبی برای رسیدن به اهداف است، هم‌چنین روش برخورد با کسانی که دوستمان دارند در هنگام وجود اختلاف‌نظر، گفت‌وگو کنند.

اردکی به‌نام «داک» ارباب «قلعه‌ی هزار اردک» است که با دو پیشخدمت خود، «نانی» و «ایگور»، زندگی می‌کند. داک یک روز که از خواب بیدار می‌شود به ایگور و نانی می‌گوید قصد دارد برای تنوع قلعه را بازسازی کند. به‌همین‌خاطر به روزنامه اطلاعیه می‌دهد تا کارگر استخدام کند. پرنده‌ای به‌نام «روبرت» با کارگرهایش به قلعه می‌آیند و به داک پیشنهاد بازسازی جاهای مختلف قلعه را می‌دهند. ایگور و نانی که می‌دانند طرح‌های روبرت مناسب قلعه‌ی هزاراردک نیست، اعتصاب می‌کنند و تصمیم می‌گیرند که دیگر در قلعه کاری انجام ندهند تا روبرت برای همیشه از قلعه برود. داک به اعتراض آن‌ها توجهی نمی‌کند و یک پیشخدمت جدید استخدام می‌کند؛ اما به‌زودی متوجه می‌شود که پیشخدمت جدید، دشمن همیشگی اوست که در لباس پیشخدمت به قلعه آمده است و قصد دارد او را بکشد. ارباب داک با خوش‌شانسی از دست این دشمن نجات پیدا می‌کند؛ اما هنوز به یک پیشخدمت نیاز دارد. در همین زمان کار روبرت در یکی از تالارها تمام می‌شود و او روی همه‌ی دیوارها آیینه کار می‌گذارد. زمانی‌که ارباب داک وارد تالار می‌شود، به‌خاطر خصلت خون‌آشامی‌اش تصویر او در آینه نمایش داده نمی‌شود. روبرت از این اتفاق وحشت می‌کند و از قلعه می‌رود. به این ترتیب قلعه‌ی هزاراردک همان‌طور که نانی و ایگور می‌خواستند بدون تغییر باقی می‌ماند و با رفتن روبرت، هردوی آن‌ها به‌عنوان پیشخدمت کارشان را ادامه می‌دهند.

کارگردان: chris randall / چریس رندال

نویسنده: Jimmy Hibbert/ جیمی هایبرت

نام تهیه‌کننده: Brian Cosgrove / براین کاس‌گرو

نام بازیگران: Barry Clayton/ باری کلایتون

نام شخصیت‌ها:

ارباب داک: او یک اردک خون‌آشام؛ ولی گیاه‌خوار است که در قلعه‌ی هزاراردک با دو پیش‌خدمت خود، نانی و ایگور، زندگی می‌کند.

کشور سازنده: انگلیس

کمپانی سازنده: Cosgrove Hall Films