نقد و بررسی انیمیشن خرس پاندا در آفریقا (Panda Bear in Africa)

میزان خشونت و ترس در این انیمیشن بسیار کم است و همه خطرات به سرعت از بین می‌روند. به این دلیل که بچه‌ها در سنین زیر 6 سال نمی‌توانند روند قصه را به خوبی درک کنند، تماشای آن را به کودکان بالای 6 سال توصیه می‌کنیم. پیام‌های خوبی در این اثر وجود دارد که می‌توانیم درباره آن با فرزندان خود صحبت کنیم. داستان آن پیچیدگی خاصی ندارد و ابتدا می‌توانیم از بچه‌ها بخواهیم که داستان را برایمان شرح دهند و سپس سوال کنیم: چه چیزی از این داستان یاد گرفتی؟ (در حین تماشا می‌توانیم در مورد حیوانات مختلف از بچه‌ها سوال کنیم. مثلا می‌دونی اسم این حیوون چیه؟ زرافه! یا این حیوون اسب آبی هست و یا اینکه درباره محل زندگی این حیوانات و خوراکشان با آن‌ها صحبت کنیم و در این مورد کتاب‌هایی هم برایشان تهیه کنیم.) اشتباه پنگ و نیالا چه بود؟ (پنگ شخصیت خوبی داشت فقط اشتباه او این بود که بدون اطلاع پدر و مادرش سوار کشتی شد و به آفریقا رفت. نیالا نیز سرِ خود، گله و والدینش را ترک کرده بود در حالی که آنان مشتاق دیدارش بودند.) چرا باید سعی کنیم به دیگران کمک کنیم؟ آیا تا به حال به دوستانت کمک کرده‌ای؟ پنگ در بیابان به جوجو چه گفت؟ اشتباه پنگ پس از ورود به آفریقا در اعتماد به جوجو چه بود؟ آیا می‌توان به هر کسی اعتماد کرد؟ چگونه باید با غریبه‌ها رفتار کنی؟ ژیانگ چطور توانست پرواز کند؟

شخصیت‌ها:

پنگ: خرس پاندای کوچکی که بسیار شجاع و باهوش و مهربان است. او برای نجات دوستش ژیانگ به آفریقا می‌رود.

ژیانگ: اژدهای کوچک و دوست صمیمی پنگ که توسط یک میمون و یک تمساحف دزدیده شده و به آفریقا برده می‌شود.

جوجو: میمون کوچکی که در آفریقا با پنگ دوست می‌شود و همیشه با او می‌ماند.

نیالا: شغال کوچکی که با پنگ و جوجو همراه شده و به نجات ژیانگ کمک می‌کند.

آده: شاهزاده شیر کوچک که با نیالا دوست بوده و مهربان است.

عموی آده: شیرشاه که به دنبال از بین‌بردن شغال‌هاست و دستور دزیدن ژیانگ را صادر کرده است.

داستان اثر:

ژیانگ توسط یک میمون آفریقایی و یک تمساح دزدیده می‌شود. آن‌ها قصد دارند او را با خود به آفریقا برده و به عنوان هدیه تولد به شاهزاده شیرها، تقدیم کنند. پنگ با سوارشدن به یک کشتی که راهیِ آفریقا است، به دنبال او می‌رود تا نجاتش دهد. پس از گذر از طوفان و دریا بالاخره به آفریقا می‌رسد. در آنجا یک میمون کوچک او را از دست شغال‌ها نجات می‌دهد اما در عوض به یک شترمرغ تحویل می‌دهد تا برای او کار کند! پنگ همان شب از آنجا فرار می‌کند اما جوجو، همان میمون کوچک، که خود در دستان آن‌ها اسیر است، از او خواهش می‌کند که او نیز آزاد کرده و با خود ببرد. پنگ می‌پذیرد و از اینجا به بعد با هم به دنبال قلمرو شیرها می‌گردند. در مسیر با چالش‌ها و سختی‌های فراوانی روبرو می‌شوند اما با امیدواری آن‌ها را پشت سر می‌گذارند تا اینکه با نیالا، شغال کوچکی که تنهاست آشنا می‌شوند. نیالا، داستان خروج خود و خانواده‌اش را به دلیل مرگ والدین آده، شاهزاده شیرها، از قلمرو زندگی‌شان را برای آن‌ها تعریف می‌کند و چون خود را مقصر می‌داند از گله شغال‌ها جدا شده است. او ضمن راهنمایی با آن‌ها همراه می‌شود. وقتی به نزدیکی قلمرو شیرها می‌رسند، پنگ توسط همان میمون و تمساح دستگیر شده و او را نزد شیرشاه می‌برند. فردای آن روز قرار است تا به دستورِ شیرشاه، ژیانگ تمام شغال‌ها و جنگلشان را منجمد کند تا شیرها از شر شغال‌ها در امان بمانند. پنگ با کمک جوجو از دست شیرها فرار می‌کند و ژیانگ نیز به جای شغال‌ها، شیرشاه را منجمد می‌کند. وقتی یخِ شیرشاه باز می‌شود پنگ را گروگان گرفته و با خود می‌برد اما پنگ با شجاعت با او روبرو می‌شود. هر دو در یک رودخانه خروشان می‌افتند. پنگ توسط ژیانگ نجات داده می‌شود اما شیرشاه می‌میرد. به دستور شاهزاده آده، شیر و شغال‌ها با یکدیگر صلح کرده و روابط دوستانه‌ای را آغاز می‌کنند.