نقد و بررسی انیمیشن پیستون (Piston)

انیمیشن کوتاه پیستون نمایش احساس رقابت‌طلبی مردی است که باعث می‌شود به کار خطرناکی دست بزند و سرانجام راهی بیمارستان شود. باتوجه به اینکه مشابه این احساس ممکن است در فرزندان شما وجود داشته باشد، فرصت خوبی ا‌ست تا آنان را درباره‌ی مثبت یا منفی‌بودن این حس راهنمایی کنید. به فرزند خود توضیح دهید که میل به رقابت و برنده‌شدن در چه مواردی می‌تواند مفید باشد و در چه زمینه‌هایی خطرآفرین است. درباره‌ی بی‌نتیجه‌بودن برخی رقابت‌ها فرزندانتان را آگاه کنید. روحیه‌ای که مرد معلول دارد و اینکه خود را به دلیل ناتوانی جسمی‌اش دست‌کم نمی‌گیرد، می‌تواند برای کودکان، به‌ویژه آنانی‌که ناتوانی جسمی دارند یا دوستی با افراد ناتوان را تجربه می‌کنند، مفید باشد.

به کودکان توضیح دهید که روحیه‌ی این شخصیت قابل ستایش است و خوب است افراد به‌خاطر محدودیت‌هایشان خود را دست‌کم نگیرند. هرچند به‌خطرانداختن جان خود و دیگران اشتباه بزرگی است و برای عبور از محدودیت‌ها لازم نیست دست به کارهای خطرناک و بی‌نتیجه بزنیم.

کودکان دبستانی و پیش‌دبستانی ممکن است تنها به رقابت کمدی دو مرد توجه کنند و اشتباه‌بودن این امر را درنظر نگیرند. اگر فرزند شما در این سن است، حتماً توجه او را به عاقبت این رقابت و بیمارستان‌رفتن دو مرد جلب کنید.

خلاصه: نمایش یک رقابت پرخطر که عاقبت بدی دارد، می‌تواند برای فرزندان شما مفید باشد. درباره‌ی پیام داستان و تجربه‌ی مشابه آن با فرزندتان گفت‌وگو کنید.

چرا مرد معلول سعی داشت با موتورسوار رقابت کند؟ عاقبت او چه شد؟

اگر مرد معلول به خواسته‌اش می‌رسید و پیروز می‌شد، چه نتیجه‌ای برای او داشت؟

آیا تو هم از احساس جلوتربودن و برنده‌شدن لذت می‌بری؟

رقابت‌کردن در چه زمینه‌هایی مفید است و چه زمانی می‌تواند خطرناک باشد؟

تاکنون در روابط با دوستانت، به رقابت دست زده‌ای؟ عاقبت آن چه بود؟

خلاصه: درباره‌ی احساس رقابت‌طلبی شخصیت‌ها، مثبت یا منفی‌بودن این احساس و تجربه‌های مشابه فرزندانتان با آنان گفت‌وگو کنید.

«پیستون» داستان رقابت «مردی معلول» با یک «پلیس موتورسوار» است. مردی که به دلیل معلولیت جسمی مجبور است از صندلی چرخ‌دار استفاده کند، هرروز یک پلیس موتورسوار را پشت چراغ قرمز می‌بیند. او تصمیم می‌گیرد با موتورسوار رقابت کند و تلاش می‌کند از او سریع‌تر باشد؛ اما هربار تلاش این مرد رقابت‌طلب بی‌نتیجه می‌ماند و زمین می‌خورد، تاروزی‌که مرد معلول ویلچر خود را به سیستمی مجهز می‌کند که سرعتش از سرعت موتور بیشتر می‌شود. پلیس موتورسوار که تا آن روز، بی‌اعتنا به حرکات این مرد به راهش ادامه می‌داد، با دیدن سرعت بالای ویلچر حس رقابت درونش زنده می‌شود و برای عقب‌نماندن از صندلی چرخ‌دار، با سرعت موتورش را به حرکت درمی‌آورد. سرانجام این رقابت پرخطر، یک تصادف است که هر دو رقیب را راهی بیمارستان می‌کند. حالا در آسانسور بیمارستان، دو مرد با دست‌وپای گچ‌گرفته روی تخت افتاده‌اند؛ اما هنوز بر سر اینکه تخت چه کسی جلوتر باشد رقابت است!