بررسی تخصصی انیمیشن Ice Age
عصر یخبندان ۱

دیدگاه کدومو

جدال انسان و حیوان برای بقا چیز جدیدی نیست، میتوان میلیونها سال عقبتر رفت. در عصر یخ منفرد، ماموت قدرتمند؛ اما غمگین که خانوادهاش را در جنگ با انسانها از دست داده است، به تنهایی سفر میکند. حتی حضور سید، موجود لزج و سرخوش؛ اما بانمک هم دردی از او دوا نمیکند. در دنیای گربهسانان، دیگو را میبینیم که برای گرفتن انتقام گروهش، درصدد شکار است، کودک انسانی که ناخواسته دیگو و مندی را بر سر راه یکدیگر قرار میدهد. منفرد میخواهد او را به قافلهی انسانها برساند و دیگو در تدارک انتقام. باید دید کدام نیرو پیروز است، گذشت یا انتقام؟
شاخص های اثر
عصر یخبندان، درعین داشتن داستانی ساده و مناسب برای کودکان، حاوی مواردی از خشونتهای جدی است که مخاطب را با خود همراه میکند. مردن مادر کودک (باوجود عدم نشاندادن تصویر مرگ) و خلاء وجود او برای کودکش و نیز تداعی خاطرهای تلخ برای منفرد در غار، علاوه بر داشتن بار روانی مرگ به جهت بروز در خانواده، ممکن است کودک را تحت تأثیر قرار دهد. ازطرف دیگر با صحنههایی همچون، نمایش توحش ببرها، رؤیاپردازیهایشان در شکار و خوردن بچه و نبردشان با انسانها، منفرد و دیگو مواجه هستیم که خشن و هولانگیز است.
ادامه متنانیمیشن عصر یخبندان، مخاطب کودک را با ترسهایش مواجه میسازد. از ترس مرگ مادر کودک و خلاء حضور او (که در عین خشنبودن، هراسانگیز است) گرفته تا اتفاقات طبیعی مثل شکستن یخچالها، خطر سقوط در گدازه یا صدای ببرها. میزان اثرگذاری ترسها بسته به سن مخاطب متفاوت است.
ناهنجاریها در عصر یخبندان بیشتر ناظر بر آداب رفتاری و گفتاری مانند بدزبانیهای منفرد یا شوخیهای سید (پاشیدن مدفوع به کرگدن) است.
داستان عصر یخبندان، روایتی منصفانه است. روایتی همزمان از تقابل و همراهی انسان با طبیعت. برخلاف برخی انیمیشنهای مرتبط با حقوق حیوانات، انسان، نه یک موجود شرورِ شکارچی، بلکه موجودی است که برای بقای خود تلاش میکند؛ یعنی اگر از تلخی خاطرات منفرد بگذریم، شکار و یا مبارزهی انسان اولیه با حیوانات وحشی برای بقای او لازم است. همین انسان شکارچی، میتواند نسبت به حیوان مهربان باشد؛ مادری که کودک را به یک ماموت میسپارد و پدری که قدردان منفرد است، پاکی طینت انسان و تعلق او به طبیعت را روایت میکند. در گروه حیوانات میبینیم که تفاوتها در حرکت بهسوی زندگی بهتر، آنقدرها هم مهم نیست. گلهای متشکل از یک ماموت، سید و ببر ناهمگون است؛ اما ناپسند نیست. نکتهی دیگر آنکه در یک گروه واقعی، هیچ اتفاق خوبی غیرممکن نیست. یک گروه خوب میتواند در قلب هریک از اعضا اثرگذار باشد، حتی اگر ببر درنده و انتقامجویی مثل دیگو عضوش باشد. کوتاهتر اینکه عصر یخبندان، حامل این پیام است: «معجزهی اخلاق و گذشت، میتواند موجود شرور را خوب و فداکار، و حس انتقام را به خیرخواهی و دوستی بدل کند.»
ادامه متندر داستان عصر یخبندان، سکوی اول قهرمانی بدون شک متعلق به منفرد است. میتوان گفت او مظهر جوانمردی است. او که از کینهی خود از انسان شکارچی میگذرد و حاضر است فرزند دشمنش را نجات دهد. او ملتفت این حقیقت شده است که حساب موجود بالغ و خطاکار، از فرزند کوچک و بیپناه او جداست و پدر کودک را شرمندهی مرام خود میکند. از طرفی با فداکاری خود، ناخواسته دیگو را متوجه حقایقی میسازد که او را از راه انتقام و شکار برمیگرداند و به صاحب سکوی دوم قهرمانی تبدیلش میکند. دیگویی که تا دیروز با حیله وارد گله شده بود، حالا با گروه خود درگیر میشود تا پیروزی شرافت را بر انتقامجویی و توحش ثابت کند.
ادامه متنداستان عصر یخبندان، به جهت بستر تاریخیاش فرصت خوبی برای شرح داستانوار سرگذشت سیارهی زمین است.
با کودکان خود صحبت کنید درباره
بهنظرت آدمهای داستان، شکارچیهای بد بودند یا انسانهای خوب؟
چرا منفرد باید فرزند کسانی را نجات دهد که خانوادهی او را کشته بودند؟
بهنظرت شخصیتهای فیلم میتوانستند به تنهایی پیروز شوند؟
چه اتفاقی افتاد که دیگو در شیوهی زندگی خودش تجدیدنظر کرد؟
آدمها باید برای تفریح شکار کنند یا برای نیاز؟
اگر منفرد دیگو را نجات نمیداد، بازهم میتوانست قهرمان باشد؟ دیگو هنوز در آن لحظه حیوان بدی بود؟
بهنظرت سید بهجز سرخوشی و مسخرهبازی، چه کمکی به گله کرد؟
خلاصه: اگر تو بهجای منفرد بودی، انتقام را انتخاب میکردی یا گذشت را؟
آنچه لازم است والدین بدانند
خوب است والدین از ظرفیت داستانی عصر یخبندان، برای روایت سرگذشت زمین، حیوانات ماقبل تاریخ و... استفاده کنند. سعی کنید تصویر انسان را در انیمیشن و نسبت انسان با حیوانات را برای کودک روشن کنید. کمک کنید به این درک برسد که شکار، در شرایطی که انسان راهی جز آن برای زندهماندن ندارد، بهترین راه است. ضمن اینکه شکارکردن یکدیگر، (انسان و حیوان) نه نشانهی انتقام و نفرت، بلکه نیاز غریزی برای بقاست، وگرنه انسان و حیوان میتوانند دوستان خوبی برای یکدیگر باشند.
دیگر آنکه سه مقولهی روابط حیوانات در انیمیشن، کنارآمدن با تفاوتها و نیز امکان برگشتن به خوبیها را، به زندگی انسان پیوند دهید و برای کودک توضیح دهید. از صحنههای خشن و ترسناک انیمیشن غافل نشوید و آنها را ظرفیتی برای مواجههی درست کودک با بحران و ختمشدن آنها به اتفاقاتِ خوب بدانید؛ یعنی هراس کودک را به یک یقین برای پذیرفتن حقایق تلخ بدل کنید و به او اطمینان دهید که پایان هر تلخی، میتواند شیرینی باشد. به او کمک کنید بفهمد برای رسیدن به یک هدف خوب، باید ناگواریها را تحمل کرد.
خلاصه: سختیها، ترسها و خشونتها در داستان را به پایان شیرین آن پیوند بزنید.
داستان انیمیشن
«سرزمین شمال»، در حال گذار به «عصر یخ» است و زمان آن رسیده تا حیوانات، گلهگله به سمت «جنوب» مهاجرت کنند. انسانها نیز در دل طبیعت یخی، با شکار روزگار میگذرانند. در دل این سکون، فریادهایی از رویارویی انسان و حیوان برخاسته است. انسان برای بقا شکار میکند و حیوان، انتقام شکار را با شکار انسان میستاند. در این داستان نیز، همهچیز از یک انتقام آغاز میشود. گروه «ببرها»، به انگیزهی انتقام به قافلهی انسانهای بیخبر از همهجا حمله میبرد و شیرازه از هم میپاشد. در این گیرودار، مادری که فرزند کوچکش را در آغوش دارد، با دلسپردن به آبشاری بیرحم، از مهلکهی «دیگو»، ببر دندانتیز، میگریزد. غافل از آنکه قرار است خود را فدای فرزند کند.
در سوی دیگر «منفرد» را میبینیم. ماموتی بزرگ و باابهت اما؛ تنها و افسرده که هنوز در غم ازدستدادن عزیزانش و با خاطرهی تلخ انسانهای نیزهبهدست روزگار میگذراند و درنتیجهی نجاتدادن «سید»، موجود عجیب و سرخوش، به اجبار همراهی او را میپذیرد. منفرد خبر ندارد که قرار است روزگار، سرنوشت یکی از همین دشمنان را بهدست او بسپارد. عجیب است که منفرد با مادر نیمهجان و کودک خندان روبهرو میشود و باید میان دوراهی کمک و انتقام یکی را انتخاب میکند. انگار نیروی مهربانی بر انتقامجویی چیره میشود و منفرد با مادر عهد میبندد که کودک را به قافله بازگرداند؛ اما «دیگو» باهوشتر از آن است که طعمه را از دست بدهد. باید راهی دیگر پیدا کند. دیگو با وعدهی رساندن آنها به قافله، خود را با گروه کوچک همراه میکند تا با حیله، کودک را از چنگ منفرد دربیاورد؛ اما گویا در میانهی راه، چیزهای باارزشتری از یک طعمهی بیپناه و کوچک وجود دارد. منفرد با نجات دیگو از مهلکهی آتش، ناخواسته درس بزرگی برای دیگو دارد. وقت آن است که دیگو نفرت درونش را بکشد. او با درافتادن با رفقایش و نجات گلهی نهچندان همگونشان، رفاقت خود را ثابت میکند. کودک بازگردانده میشود و دیدنیتر از همه، صحنهی ازمیانرفتن زهر انتقام با پادزهر دوستی و کمککردن است که بسیار زیبا و باشکوه است.
جزئیات انیمیشن
کارگردان / مؤلف: Carlos Saldanha, Chris Wedge / کارلوس سالدانها، کریس ویج
نویسنده/ مترجم: Carlos Saldanha, Michael BergPeter Ackerman, / پیتر آکرمن، کارلوس سالدانها، میکائیل برگ.
نام تهیهکننده: John C. DonkinLori Forte,Meledandri, / ملداندری، لوری فورت، جانسی دانکین
نام بازیگران: Ray RomanoJohn Leguizamo,Denis Leary, / دنیس لاری، جان لگازیمو، ری رومانو
نام شخصیتها:
منفرد: ماموتِ تنها و افسردهای که در نتیجهی ازدستدادن خانوادهاش، جدا از گلهی ماموتها روزگار میگذراند و خبر ندارد که باید از فرزند دشمنش محافظت کند،
دیگو: ببری است که درنتیجهی عهدی که با دوستانش مبنی بر شکار کودک انسان بسته است، به گروه منفرد و سید نفوذ میکند،
سید: موجودی سرخوش؛ اما مهربان که با منفرد برای برگرداندن کودک همراهی میکند.
کشور سازنده: آمریکا
کمپانی سازنده:Blue Sky Studios/12th Centry Fox Animation
عکس های منتخب انیمیشن




نظرات کاربران
هیچ نظری وجود ندارد
هیچ نظری وجود ندارد