نقد و بررسی انیمیشن عروس مرده (Corpse Bride)

انیمیشن «عروس مرده» در سال 2005 ساخته شده و اقتباسی از یک افسانه‌ی یهودی به نام «انگشت» است که در قرن 17 میلادی در روسیه اتفاق می‌افتد. در این استاپ‌موشن که در دنیای مردگان و زندگان اتفاق می‌افتد، دنیای سرد و فریبکارانه‌ی زندگان و دنیای شاد و پر از همدلی و شادیِ مرگان به نمایش درمی‌آید ،کاراکترها به‌صورت فانتزی و گاهی ترسناک طراحی شده‌اند و صحنه‌ی بیرون‌آمدن جسد از زیر خاک می‌تواند باعث دیدن کابوس در کودکان شود.

والدین عزیز درباره‌ی راه‌های صحیح برقراری رابطه‌ای عاقلانه و بالغانه با همسالان، با کودکان خود صحبت کنند. با کودکان خود درباره‌ی شیوه‌های درست و متنوع کسب درآمد و برقراری روابط اجتماعی بر پایه‌ی صداقت و درستی صحبت کنند و درخصوص فریبکاری و عواقبی که ممکن است در پی دروغ‌گفتن و فریب‌دادن دیگران باشد سخن بگویند.

بهتر است والدین با کودک یا نوجوان خود درباره‌ی غیرممکن‌بودن زنده‌شدن مردگان و بازگشت آن‌ها به دنیا و عقاید مذهبی خود راجع‌به زندگی در این دنیا و زندگی پس از مرگ صحبت کنند و نظر او را هم بپرسند. همچنین بپرسید که اگر جای ویکتوریا و ویکتور بودی چه رفتاری درمقابل پدر و مادر داشتی و راه‌های مختلفی که کودک می‌تواند اعتمادبه‌نفس خود را افزایش دهد و عقاید و احساسات خود را با جرئت و شهامت بیان بکند را به او نشان دهید.

پس از دیدن فیلم، از فرزند خود درباره‌ی احساسش نسبت به فیلم صحبت کنید. اگر احساس ترس دارد، راجع‌به غیرواقعی‌بودن کاراکترها و اینکه در دنیای واقعی ما نمی‌توانیم با مردگان ارتباط جسمی داشته باشیم صحبت کنید. از فرزند خود سؤال کنید که اگر جای ویکتوریا بود چه کاری انجام می‌داد و چگونه با پدر و مادرش صحبت می‌کرد. از او بپرسید که درمورد مراسم ازدواج در فرهنگ خود چه می‌داند و درمورد اینکه در فرهنگ‌های مختلف مراسم ازدواج و مراسم‌های مذهبی به شکل‌های متفاوت برگزار می‌شود صحبت کنید. درمورد فریبکاری و دروغ و اینکه فرد دروغگو به هدفش نمی‌رسد با او صحبت کنید.

داستان در شهر کوچکی در انگلستان و در عصر ویکتوریایی اتفاق می‌افتد. «ویکتور ون دورت» و «ویکتوریا اورگلات» بنا به ملاحظات مالی و اجتماعی خانواده‌هایشان می‌خواهند باهم ازدواج کنند. در هنگام تمرین مراسم عروسی، ویکتور مدام خطابه‌ای را که باید بگوید فراموش می‌کند. او به جنگل می‌رود و درحالی‌که خطابه‌اش را تکرار می‌کند، حلقه‌اش را از شاخه‌ی درختی که مانند یک دست از زمین بیرون آمده است می‌گذراند.

شاخه درحقیقت دست عروس مرده‌ای است که از خاک بیرون مانده است. ویکتور متوجه می‌شود که حلقه را در دست دختری به نام «امیلی» کرده است. گویا فردی به نام «لرد بارکیس» امیلی را با وعده‌ی ازدواج فریب داده و امیلی با او قرار گذاشته که شبانه باهم فرار کنند. ولی لرد بارکیس جواهرات او را می‌دزد و امیلی را می‌کشد.

امیلی بعد از دیدن ویکتور وارد عشقی یک‌‌طرفه می‌شود. ازطرفی، ویکتور عاشق ویکتوریاست و بعد از ناپدیدشدن ویکتور، ویکتوریا قرار است با لرد بارکیس ازدواج کند! ویکتور که می‌بیند نمی‌تواند به ویکتوریا برسد قبول می‌کند با امیلی ازدواج کند و مجبور می‌شوند در دنیای زنده‌‌ها عهد و پیمان ببندند. آن‌ها در جریان عروسی ویکتوریا و لرد بارکیس سر می‌رسند و امیلی نمی‌تواند باوجود عشق بین ویکتور و ویکتوریا با ویکتور ازدواج کند. امیلی می‌گوید که لرد بارکیس قاتل او بوده است و ویکتور و لرد بارکیس باهم درگیر می‌شوند و لرد بارکیس می‌میرد. ویکتوریا و ویکتور باهم ازدواج می‌کنند و امیلی به بهشت می‌رود.