نقد و بررسی انیمیشن طلسم شده (Spellbound)

داستان این انیمیشن در یک سرزمین جادویی می‌گذرد که تقریبا همه چیز، شکل عجیبی دارد. ظاهر شخصیت‌ها انسانی است اما با گوش‌هایی شبیه به گوش هیولاها! مرکبِ سربازان، حیوانی است که ترکیبی از زرافه و آهو است و یا حیوانی که قهرمان اثر بر روی آن پرواز می‌کند، پلنگی است عظیم‌الجثه که بال دارد. در نتیجه جادو و طلسم در این سرزمین طبیعی است و عجیب به نظر نمی‌رسد.

قهرمان اثر، دختری 15 ساله است که سعی دارد والدینش را که تبدیل به هیولا شده‌اند، از این طلسم نجات دهد. پیشگویان به او می‌گویند که باید نور را دنبال کند و اگر در مسیر دچار احساسات تاریک شود (منظور از این احساسات تاریک، خشم و نفرت است.) طوفان تاریکی او را در برگرفته و جانش به خطر می‌افتد. الیان، در ابتدا فکر می‌کند که عاری از هر احساس تاریکی است اما در ادامه متوجه می‌شود که دعوا و مشاجره والدینش، خشم و نفرتِ فرو خورده‌اش را بیدار می‌کند.

انیمیشن به زیبایی اثر خشم و کینه و نفرت و در مقابل مهر و محبت را به تصویر کشیده است.

می‌توان گفت این اثر بیم و امیدهای بسیاری در خود دارد. از طرفی زنگ هشدار را برای والدین به صدا در می‌آورد که دعوا و مشاجرات و یا اختلافات آن‌ها چه تاثیری بر روان فرزندانشان دارد و از طرفی امید و یا پیامی برای والدینی است که به هر علت، از یکدیگر جدا شده‌اند و نگران آسیب‌های روحی فرزندانشان هستند. با الهام از این اثر، آن‌ها باید به فرزندشان نشان دهند که عشق و محبتشان به او کمرنگ نشده و همچنان متعهدانه و عاشقانه دوستش دارند و مشاجرات و دعواها به پایان رسیده است. کارشناسان توصیه می‌کنند محیطی امن و سرشار از آرامش برای فرزندان به وجود آورند و او را وارد کشمکش‌های خود نکنند.

دعوا، بحث و اختلاف بین همه والدین رخ می‌دهد و این امری طبیعی است البته اگر از حد طبیعیِ خود خارج نشود. کودکان دوست ندارند والدین خود را در حال دعوا و یا حتی کوچکترین بحثی ببینند. آن‌ها در ناخودآگاه خود، فکر می‌کنند که علت این دعواها، خودشان هستند در نتیجه خودِ درونی‌شان را دوست نخواهند داشت و این آسیب بسیار بزرگی است. ممکن است با تماشای اثر، این شائبه در ذهنشان به وجود بیاید که نکند والدین من نیز می‌خواهند از هم جدا شوند! حال، برخی کودکان این مسئله را به زبان آورده و از والد سوال می‌کنند اما برای برخی تنها به یک گره و سوال ذهنی تبدیل می‌شود که ممکن است با هر بحث کوتاهی بین والدین، دچار استرس و اضطراب شوند. به همین علت، به طور کلی تماشای این اثر انتخابی حساس است و بسیار به همراهی و گره‌گشایی والدین نیازمند است.

بهتر است در مورد پیام‌ها و درک و دریافت فرزندان از آن، با آن‌ها گفت‌و گو کنیم و از ایشان سوال کنیم: به نظر تو طلسم و جادو در دنیای واقعی وجود دارد؟ چرا والدین الیان به هیولا تبدیل شده بودند؟ چرا آن‌ها نتوانستند با هم زندگی کنند؟ نقش امیدواری در رسیدن به دریاچه نور چه بود؟ پیشگویان خورشید و ماه بر چه چیزی تاکید داشتند؟ چرا خشم و نفرت تاریک هستند؟ و محبت و همدلی دریاچه‌ای از نور را تشکیل می‌دهند؟

مسئولیت‌پذیریِ الیان چه نقشی در پیشبرد اهداف او و آرامشِ آینده خانواده‌اش داشت؟

در پایان بهتر است بدانید این انیمیشن موزیکال است و بخش زیادی از داستان با ساز و آواز و رقص شخصیت‌ها همراه است.

شخصیت‌ها:

الیان: دختری 15 ساله که شاهدخت است و برای از بین‌بردن طلسم پدر و مادرش به جنگل تاریکی می‌رود. بولینار: وزیرِ دربار که بدنش با یک موش، جابجا شده و در سفر به جنگل تاریکی با الیان همراه می‌شود. پدر و مادر الیان: ملکه و پادشاه سرزمین که تبدیل به هیولا شده‌اند. پیشگویان خورشید و ماه: دو حیوان که پیشگو و جادوگر هستند. آن‌ها راه از بین‌بردن طلسم پدر و مادر الیان را به او می‌گویند.

داستان اثر:

الیان 15 ساله شده اما یک سال است که پدر و مادرش با یک طلسم جادویی تبدیل به دو هیولا شده‌اند. در طول این مدت، الیان و سایر درباریان این موضوع را با ترفندهای مختلف از مردم و نیروهای لشگری پنهان کرده‌اند تا شاید راه حلی برای آن پیدا کنند. بالاخره دو پیشگو معروف به پیشگویان خورشید و ماه که در جنگل تاریکی زندگی می‌کنند، راه حل را در سفر به درون جنگل و رفتن به دریاچه نور می‌دانند. آن‌ها تاکید می‌کنند که فقط خودِ والدین می‌توانند طلسم را از بین ببرند.

الیان به همراه دو هیولا یا همان والدینش و همینطور حیوان خانگی‌اش، فلینک که حالا روح بولینار در بدن اوست، راهی این سفر می‌شوند. در مسیر، خطرات متعددی تهدیدشان می‌کند اما کم‌کم حافظه پدر و مادرش برگشته و متوجه می‌شوند که طلسم‌شده و تبدیل به هیولا شده‌اند. آن‌ها روزنه‌های نور را دنبال می‌کنند تا به دریاچه نور می‌رسند اما دریاچه از پذیرش والدین خودداری می‌کند. دریاچه، تصویری از دعواها و اختلافاتشان را نشان می‌دهد. آن‌ها متوجه می‌شوند که به علت همین دعواها و خشونتی که داشته‌اند تبدیل به هیولا شده‌اند اما در هر حال نمی‌توانند این اختلافات را حل کرده و بار دیگر با هم زندگی کنند.

الیان بسیار از این موضوع برآشفته می‌شود تا جایی که طوفان تاریکی او را دربرمی‌گیرد. والدینش برای نجات او، دریاچه نور را روی طوفان می‌ریزند تا دخترشان را نجات دهند.

در پایان، الیان درمی‌یابد که گاهی نمی‌شود با حقیقت جنگید و باید جدایی والدینش را بپذیرد. آن‌ها سه نفری، یکدیگر را در آغوش می‌کشند و طلسم شکسته می‌شود. شاه و ملکه تبدیل به انسان می‌شوند و البته در ادامه جدا از هم زندگی می‌کنند در حالی که هنوز هم به دخترشان عشق می‌ورزند.