آنچه لازم است والدین بدانند
انیمهی معروف و بسیار محبوب «شهر اشباح» نهمین اثر بلند کارگردان بزرگ ژاپنی هایائو میازاکی است. این انیمه در هفتاد و پنجمین دورهی جوایز اسکار برندهی جایزهی اسکار بهترین فیلم پویانمایی شد. این جایزه نخستین اسکار انیمه در جهان است، اما میازاکی بهدلیل حملهی آمریکا به عراق در سال 2003 از گرفتن این جایزه امتناع ورزید و از این موضوع بسیار اظهار تأسف کرد. او در مجلهی تایمز گفت که برای موفقیتهای اثرش با توجه به اوضاع غمانگیز جهان نمیتواند عمیقأ خوشحال باشد، چراکه این اتفاقات با روحیهی بشردوستی و صلحطلبانهاش در تضاد است.
میازاکی، کارگردانی صلحطلب، سنتگرا و متأثر از آئین شینتو است. چنان که میدانید در شینتو یعنی مذهب رسمی کشور ژاپن، هر چیزی در طبیعت خدا یا کامی خود را دارد. همانطور که در داستان دیدید، هیولایی پوشیده در لجن و در قالب «بدبوی بزرگ» بهعنوان مشتری به حمام بزرگ یوبابا میآید. چیهیرو مسئول تدارک حمامگرفتن این موجود متعفن میشود که بوی بدش همه را مجبور به فرار کرد و حتی باعث فاسدشدن غذاها شد. در حین شستوشوی این موجود زبالههای صنعتی و ضایعات فلزی از درونش به بیرون ریخته شد که استعاره از آلودهشدن او به کثافات و زبالههای جهان صنعتی است و وقتی که کاملا تطهیر گشت مشخص شد که او در اصل خدای رودخانه بوده و درنهایت به همانجا نیز بازگشت. این بخش داستان بنا بر مصاحبهی میازاکی از تمیزکردن رودخانهای در اطراف محل زندگیاش الهام گرفته شده است که مملو از زباله بوده و برای خارجکردن یک دوچرخه از آن بهدردسر زیادی افتادند. امروز این رودخانهی واقعی توسط میازاکی و مردم پاک شده و با آبی زلال مملو از ماهی است. شما با تماشای این صحنه میتوانید راجع به مسئولیتی که بشر در قبال حفاظت از طبیعت دارد با فرزند خود صحبت کنید. به آنها بگویید که هرکدام از اجزای طبیعت جلوهای از لطف بزرگ خداوند به ماست که باید در نگهداری آن به حد وسع بکوشیم و شکر نعمتش را بهجای آوریم.
نکتهی بعدی آنکه، اسم و هویت خانوادگی در فرهنگ ژاپنی جایگاه بسیار ویژهای دارد و غفلت از آن به معنای از دستدادن هویت فردی قلمداد میشود. هاکو به چیهیرو میگوید اگر اسمت رو فراموش کنی هرگز راه خانهات رو پیدا نخواهی کرد. او از زبان خودش میگوید: «من دیگه اسمم رو یادم نمیاد» و این جمله به فراموششدن اصل و اصالت انسانیِ او اشاره میکند. یوبابا از طریق پاککردن حافظهی تاریخی و تغییردادن اسم و هویت فردی انسانها مالک آنها میشود و بر آنها فرمانروایی میکند. این کار درواقع همان کاری است که سیاستمداران و اربابان قدرت از آن برای بهرهکشی از انسانها استفاده میکنند و آن عبارت است از نابودکردن بنیان فردیت و خانواده و به دست فراموشیسپردن هویت تاریخی افراد. در این خصوص میتوانید با فرزندان از تاریخ گذشته، آداب و رسوم و فرهنگهای قدیمی خانوادگی خود صحبت کنید؛ چراکه آگاهی یافتن از اصل و ریشهی خود میتواند کمک بزرگی برای نوجوانی باشد که در ابتدای مسیر یافتن هویت فردی و اجتماعی خود است.
در این انیمه، شخصیتهای دیگری نیز وجود دارد که هرکدام میتوانند نماد یک مفهوم باشند و شما میتوانید با خانوادهی خود به رمزگشایی آنها بپردازید. برای مثال نکتهی جالب و نقطهی عطف این اثر، حضور شبح بیچهره (no face) در داستان است. یکی از مرموزترین آفریدههای میازاکی کاراکتر بیچهره است. صورت او تنها چشم و دهان دارد و این تمام چیزی است که ما برای خوشحال یا غمگین به نظررسیدن در جهان ماشینی به آن نیاز داریم. او از خودش صدایی ندارد و اگر حرف میزند تنها زمانی است که از صدای موجوداتی که بلعیده استفاده میکند. بیچهره میتواند نامرئی شود، طلا تولید کند، هر موجودی را ببلعد، وحشی بشود، موقرانه رفتار کند و حتی همراه چیهیرو با قطار به سفر برود. او از طلا برای ایجاد طمع و فریب دیگران استفاده میکند و حتی طلاهایی که میسازد بعد از مدتی به خاکستر تبدیل میشوند. طیف رفتارهای او آنقدر گسترده است که هرچه بیشتر دقت کنیم تنها چیزی که عایدمان میشود درک بهتر پیچیدگیهای اوست و او همچنان بهصورت رازآمیز باقی میماند. بیچهره نهایتاً در خانهی زنیبا برای خدمتکردن و پیشرفت هویتی خود میماند و این بخشی از سیر تکاملی اوست.
در شهر اشباح، افراد از طریق مسخشدن یعنی تبدیلشدن به حیوان یا موجودی دیگر و پایینتر از خود، خدمتکار جادوگر میشوند. نکتهی مهم این ماجرا یکطرفه نبودن موضوع از سمت جادوگر است؛ به این معنا که انسان با ارتکاب اعمالی مثل پرخوری، حرص و طمع در برابر طلا و ثروت، تنبلی و پیروی از زرق و برق وسوسه و لذتهای فانی دروازهی ورودی خود را برای مسخشدگی باز میکند و نهایتاً توسط افسونگر به دام میافتد. همچنین در خلوتسرای جادوگر، سه سر مردانهی سبزرنگ وجود دارد، در ژاپن این اعتقاد وجود دارد که هر فرد سه صورت دارد. صورت اول صورتی است که به دنیا نشان میدهد، صورت دوم صورتی است که به خانواده و دوستان نشان میدهد و در آخر صورت سوم که بازتاب حقیقی خود فرد است و آن را به هیچکس نشان نمیدهد. درواقع حقیقت خود فرد، همان عنصر رهاییبخش از زندان اشباح است که در گرو یادآوری هویت فردی در قالب بازفهمیدن اسم خود است و این اصل به تلاش و کوشش وابسته است و این تلاش نیز خود از مهرورزی و عشق تولید میشود.
نظرات کاربران
بزرگسال
توسط : تیام مصلحی
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
در نظر من فیلم محتوای خیلی خوبی داره و دارای چنان پیام هایی نیست که کودکان زیر 15 سال نتونند ببینند. ممنون از سایت خوبتون.
بزرگسال
توسط : مریم محبی
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
فقط باید بگم فوق العاده و البته انیمیشنی بسیار معناگرا، نمادین، پیچیده، ترسناک و گاهی با هیجان بسیار زیاد است. برای زیر 15 سال درک موضوعاتش دشواره و به نظرم برای گروه سنی نوجوان بالغ و بزرگسال ساخته شده.
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد شهر اشباح