شخصیتها:
آرمن: یک خرچنگ جوان است که شبیه سایر دوستانش نیست و در لاک عادت های کهنه خود فرورفته است. او آرزو دارد از تنهایی دربیاید.
شقایق: کرمی است که د رصدف آرمن خانه کرده است و همیشه همراه اوست.
رامونا: یک خرچنگ دختر است که طی یک ماجرای خطرناک با آرمن آشنا میشود و در نهایت نامزد او میشود.
مایکو: خرچنگ مغرور و مرفهی که به دنبال تصاحب رامونا است وبه دشمنی با آرمن برمیخیزد و برای او مشکلاتی به وجود می آورد.
بابی: دوست مشهور آرمن است که به شدت به تناسب اندام علاقه دارد و سعی دارد توجهات را به سمت خود جلب کند.او در نهایت برای نجات آرمن با مایکو مبارزه میکند.
داستان اثر:
آرمن خرچنگی است که سالهاست در صدف قدیمی خود به همراه کرمی که در صدفش خانه کرده زندگی میکند. او پذیرای هیچ تغییری نیست و حتی نمیخواهد با دوستانش به باشگاه برود. آرمن هرروز کنار ساحل نیوجرسی می ایستد و برای خرچنگ هایی که برای تفریح می آیند اسپری ضد آفتاب میزند. روزی رامونا و مادر و خواهرش برای تعطیلات تابستانی به ساحل نیوجرسی می آیند. یک آشنای قدیمی با مادر رامونا برخورد میکند و پسرش مایکو را به او نشان میدهد. مایکو از همان لحظه به بعد به دنبال تصاحب رامونا برمیآید. از طرفی آرمن با دیدن رامونا از او خوشش آمده. یک شب زمانی که قرار است رامونا با مایکو به کافه برود مادرش به او اجازه نمیدهد. اما او بدون اجازه از خانه خارج میشود و به کافه میرود. همزمان نیز آرمن که با دوستانش به باشگاه نرفته به طور اتفاقی در کافه رامونا را میبیند. در پی این دیدار یک درگیری سخت بین مایکو و دوستان آرمن اتفاق می افتد که مایکو و دوستانش با اذیت کردن آرمن صدفش را از او میگیرند. رامونا که برای نجات آرمن اقدام میکند در اثر طوفان و جزر و مد دریا به همراه آرمن ناپدید میشود. زمانی که همگی به دنبال رامونا و آرمن میگردند آن دو توسط فروشندگان خرچنگ اسیر میشوند اما با نقشه رامونا از قفس فرار میکنند و رامونا که آرزو دارد بدون محدودیت تفریح کند آرمن را مجبور میکند که با او همراهی کند. رامونا متعلق به آب است و اگر در خشکی بماند میمیرد. در پی جنگی که بین افراد مایکو و دوستان آرمن اتفاق می افتد، آن دو تیم هریک برای نجات جان دوستان خود به مبارزه با یکدیگر میروند و مایکو نیز دروغ بزرگی را دررابطه با آرمن میگوید که همگی تصور میکنند رامونا توسط آرمن دزدیده شده. در همین حین رامونا که به خاطر دوری از آب بیهوش شده به کمک آرمن به آب میرسد و همگی با دیدن آن دو خوشحال میشوند و آرمن را تشویق میکنند. رامونا آرمن را به عنوان نامزد خود به مادرش معرفی میکند و مایکو نیز خجالت زده به همراه مادرش از ساحل میروند.
نظرات کاربران
هیچ نظری وجود ندارد
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد زیر مسیر چوبی