نقد و بررسی انیمیشن جن در خانه (Gnome Alone)

انیمیشن «جن در خانه»، داستان دختری نوجوان به نام کلوئی را روایت می‌کند؛ او با مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کند که برای اکثر نوجوانان قابل درک است.

مسئله‌ی اصلی در این اثر، بحث دوست‌یابی است که در خلال اتفاقات فانتزی و تخیلی به آن پرداخته می‌شود، شخصیت اصلی به اقتضای سنش، بسیار تحت تاثیر همسالان خود است و تلاش می‌کند تا توسط یک گروه پذیرفته شود. مسئله‌ی دوست‌یابی در گروه سنی نوجوان حائز اهمیت است و مراقبت و نظارت والدین را می‌طلبد. البته در این انیمیشن به نقش خانواده هیچ توجهی نشده و مادر کلوئی عملا هیچ نقش موثری ایفا نمی‌کند. بهتر است در رابطه با موضوع دوست‌یابی با فرزندتان گفت‌وگو کنید. صحبت در این مورد، می‌تواند به شما کمک کند تا به مهارت و توانایی فرزندتان در رابطه با ملاک‌های دوستی و شیوه‌‌ی دوست‌یابی پی ببرید؛ مطمئنا کیفیت روابط دوستی در نوجوانان، تاثیر بسزایی در سلامت روان و شکل‌گیری هویت اجتماعی آنان دارد.

موارد مهمی در رابطه با این انیمیشن وجود دارد که باید به آن توجه کرد. در ادامه، مختصرا توضیحاتی داده شده است.

از همان شروع داستان، موهای صورتی کلوئی به چشم می‌خورد. طبق صحبت‌های مادرش، مشخص می‌شود کلوئی به خاطر جور شدن با دوستانش، موهایش را رنگ کرده است. وقتی مادرش در حین صحبت‌ با خاله‌ی کلوئی، از موهای صورتی او تعریف می‌کند، کلوئی در تلفن همراهش یادداشت می‌کند تا رنگ موهایش را تغییر دهد. در ادامه‌ی داستان، مواردی مانند استفاده‌ی بیش از اندازه از تلفن همراه، استفاده از وای‌فای همسایه و استفاده از پیپ توسط کلوئی دیده می‌شود.

میزان خشونت در این محصول بیشتر از نوع کلامی و در گروه همسالان است. بی‌توجهی و تحقیر دیگران توسط برخی دانش‌آموزان دیده می‌شد. بیشتر از همه، لیام به خاطر درس‌خوان بودن از طرف بقیه دست کم گرفته می‌شود.

باید توجه داشت این انیمشن به خاطر رفتار و ظاهر جذاب و ناهنجار کاراکترها، امکان الگوگیری توسط کودکان و نوجوانان را دارد، تماشای این اثر به تصمیم والدین بستگی دارد.

خلاصه:

مهم‌ترین موضوع داستان، بحث انتخاب دوست است؛ با توجه به برخی رفتارهای شخصیت اصلی و همینطور ظاهر او، امکان الگوگیری توسط مخاطبین نوجوان را دارد. تماشای این اثر به تصمیم والدین بستگی دارد.

ارتباط با دوست، برای نوجوانان اهمیت زیادی دارد و اتفاقا در این سن، آن‌ها تمایل دارند بیشتر از خانواده با دوستانشان وقت صرف کنند. خانواده‌هایی که باهم رابطه‌ی صمیمی و توام با احترام دارند، فرزندانشان تاثیرپذیری نسبتا کمتری از همسالان خود دارند و در صورتی که باورها و عقاید آن‌ها با دوستانشان هماهنگ نباشد، مدیریت این مسئله برای آن‌ها راحت‌تر خواهد بود و کمتر به سمت الگوبرداری از آن‌ها کشیده می‌شوند. مباحثی که می‌تواند باب گفت‌وگو را بین شما و فرزندتان در رابطه با این انیمیشن باز کند: به نظرت، چرا کلوئی با اولین نگاه از بریتنی و گروهش خوشش آمد؟ برای اینکه در یک جمعی ما را بپذیرند، حتما باید خودمان را شبیه آن‌ها کنیم؟ اگر کلوئی رفتار مستقل‌تر داشت، جذاب‌تر نبود؟ ویژگی‌های یک دوست چیست؟ فکر می‌کنی چرا کلوئی از اینکه لیام را دوست خود عنوان کند، خجالت‌زده می‌شد؟ اگر جای کلوئی بودی از همان ابتدا چه کسی را برای دوستی انتخاب می‌کردی؟ چرا کلوئی در پایان داستان، دیگر از بریتنی خوشش نیامد؟ رفتار مادر کلوئی با او چگونه بود؟ چرا کلوئی دوست داشت با نظرات مادرش مخالفت کند و حس لجبازی نسب به او داشت؟ مادر کلوئی چه ویژگی‌هایی باید می‌داشت تا حال او بهتر شود و با او لج نکند؟ شما می‌توانید در مورد دوستان فرزندانتان نیز با او صحبت کنید. مثلا از او بپرسید سارا چی ویژگی خاصی دارد که تو او را این اندازه دوست داری؟ یا دوست داری دوستانت چه ویژگی‌هایی داشته باشند؟ خلاصه: در مورد ملاک‌های انتخاب دوست و نحوه‌ی دوست‌یابی با فرزندتان صحبت کنید.

دختری به نام کلوئی به همراه مادرش به خانه‌ی جدید اسباب‌کشی می‌کند. او به محض ورود به خانه، با اجازه‌ی مادرش، گردنبند درخشانی را که ممکن بود برای صاحب قبلی باشد، برمی‌دارد. کلوئی که به خاطر اسباب کشی‌های پی‌در‌پی، هیچگاه نتوانسته دوستان ثابتی داشته باشد، با دیدن چند دختر فشن در مدرسه، از آن‌ها خوشش می‌آید. یکی از آن‌ها، گردنبند درخشان را از کلوئی قرض می‌گیرد تا به او اجازه دهد در مهمانی رقص شرکت کند، کلوئی هم با خوشحالی قبول می‌کند.

از طرف دیگر پسر همسایه که اسمش لیام است، خیلی دوست دارد با کلوئی دوست شود ولی کلوئی به او اهمیت نمی‌دهد.

کلوئی به تدریج متوجه می‌شود در این خانه‌ی جدید، اتفاقات غیر معمولی پیش می‌آید. او، گورزادهایی را می‌بیند که با تراگ‌ها مبارزه می‌کنند. گورزادها، از کلوئی می‌خواهند گردنبندی را که برداشته، پس دهد؛ زیرا بدون این گردنبند نمی‌توانند تراگ‌ها را نابود کنند. کلوئی در مهمانی رقص، دل لیام را می‌شکند و به او بی‌توجهی می‌کند. در ادامه، او نمی‌تواند گردنبند را پس بگیرد و با دخترها دعوا می‌کند. بالاخره به خانه برمی‌گردد متوجه می‌شود لیام به درون دنیای تراگ‌ها کشیده شده، او به کمک لیام می‌رود و آن دو درنهایت موفق می‌شوند تراگ‌ها را نابود کنند.

کارگردان: Peter Lepeniotis/ پیتر لپنیوتیز

نویسنده: Robert Moreland/ Michael Schwartz/ Zina Zaflow/ رابرت مورلند/ مایکل اسکوارتز/ زینا زافلو

نام تهیه کننده: John H. Williams/ Danielle Sterling/ جان ویلیام/ دنیل استرلینگ

نام بازیگران: Becky G/ Josh Peck/ Tara Strong/ Olivia Holt/ بکی جی/ جوش پک/ تارا استرانگ/ اولیویا هولت

نام شخصیت ها:

کلوئی: او دختری حدودا 12 ساله به نظر می‌رسد. کلوئی برای اینکه با دوستانش جور شود، موهایش را صورتی رنگ کرده است. او به شدت علاقه دارد در یک گروه دوستی پذیرفته شود؛ او اوایل دوستانش را از ظاهر آن‌ها انتخاب می‌کرد.

لیام: او پسری با ظاهر ساده و درس‌خوان است. لیام، زیاد با خودش حرف می‌زند و نگران رفتار وحرف‌های خودش است. لیام همسایه‌ی کلوئی است و دلش می‌خواست با او دوست شود. لیام، با ایده‌ی انداختن یک باتری لیتیومی به سمت کریستال جادویی، تمام تراگ‌ها را نابود می‌کند.

زمفیر: او رهبر گورزادها است. زمفیر به تنهایی به اعماق دنیای تراگ‌ها سفر کرد تا آن‌ها را برای همیشه نابود کند ولی هرگز برنگشت. بعد از اینکه لیام و کلوئی طی ماجراهایی وارد دنیای تراگ‌ها می‌شوند، او را نجات می‌دهند. زمفیر با کلوئی و لیام دوست می‌شود.

گورزادها: گورزداها، زیر خاک زندگی می‌کنند و حیات را پرورش می‌دهند. آن‌ها با استفاده از یک گیاه سبزرنگ، با تراگ‌ها مبارزه می‌کنند. گورزادها، قرار بود با یک تاج سنگی دروازه را ببندند ولی متاسفانه کلوئی آن را به یک دختر هم‌‌مدرسه‌ای قرض داد.

تراگ‌ها: موجودات گردی شکل و بنفش‌رنگ که چشمان قرمز و دندان‌های تیز ی دارند. تراگ‌ها با استفاده از یک کریستال جادویی، دروازه را باز کردند و به دنیای انسان‌ها سرازیر شدند. تراگ‌ها اشتهای سیری‌ناپذیر دارند و همه چیز را می‌بلعند.

کشور سازنده: انگلستان/ کانادا/ آمریکا/جزایر کیمن

کمپانی سازنده: 3QU Media/ Cinesite/ SC Films International/ Vanguard Films and Animation