جیزل دختری است که در جنگل زندگی میکند و شاهزاده اندولوسیا با شنیدن صدای آوازخواندن او به سمتش میرود و او را از دست غول وحشی نجات داده و عاشق او میشود؛ جیزل و شاهزاده ادوارد فردا قرار ازدواج میگذارند.
نامادری ادوارد که ناریسا نام دارد و یک جادوگر بدجنس است. میداند که اگر جیزل و ادوارد باهم ازدواج کنند ادوارد پادشاه شده و تاجوتخت از وی گرفته میشود؛ بنابراین با جادو جیزل را به درون چاهی میاندازد. (از این قسمت فیلم از حالت کارتون به واقعیت تبدیل میشود.) جیزل به نیویورک وارد میشود و مردی به نام رابرت به اصرار مورگانا (دختر کوچکش) او را با خود به خانه میبرد.
رابرت وکیل طلاق است و همسر قبلیش فوت کرده است و میخواهد با زنی به نام نانسی ازدواج کند. صبح روز بعد که آنها از خواب بیدار میشوند میبینند که جیزل به کمک حیوانات خانه را مرتب کرده است. در همین حین نانسی که نامزد رابرت است وارد خانه میشود و جیزل را با رابرت میبیند و فکر میکند آندو باهم رابطهی عاشقانه دارند.
همزمان شاهزاده ادوارد هم برای نجات جیزل از سرزمین افسانهها وارد نیویورک میشود؛ اما نامادری ادوارد که نگران رسیدن آن دو نفر به هم است، خدمتکار خود را که نامش ناتانائیل است به نیویورک میفرستد تا جیزل را بکشد و مانع رسیدن آن دو نفر به هم شود. درنهایت ناتانائیل موفق به کشتن جیزل نمیشود. از طرفی دوستی زیادی بین رابرت و جیزل شکل می گیرد. در همین حین ادوارد موفق میشود که جیزل را پیدا کند و جادوگر بدجنس خودش برای کشتن جیزل به نیویورک سفر میکند.
او در مجلس رقصی که ادوارد و جیزل و همینطور رابرت و نانسی هستند میرود و با یک سیب جیزل را مسموم میکند و تنها راه نجات بوسیدن لبهای جیزل توسط عشق واقعی اوست. ادوارد شانس خود را امتحان میکند ولی نتیجهای ندارد. با اصرار ادوارد، رابرت تصمیم به امتحان این کار را میگیرد و پس از بوسهی رابرت، جیزل نجات مییابد.
در همین حین ناریسا خود را به شکل اژدها درمیآورد و رابرت را با خود به نوک برج میبرد، جیزل به کمک سنجابش موفق به کشتن اژدها میشود. جیزل تصمیم میگیرد با رابرت در نیویورک بماند و باهم ازدواج کنند همچنین نانسی هم با ادوارد به سرزمین افسانهای اندولوسیا میرود و با او ازدواج میکنند.
نظرات کاربران
هیچ نظری وجود ندارد
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد افسونشده