نقد و بررسی سریال خاتون

سریال خاتون ژانری عاشقانه دارد و به داستان زندگی خاتون و همسرش، شیرزاد، پرداخته است که علاقه زیادی بهم دارند و در طول سریال ابراز علاقه‌ از جانب آن‌ها نمایش داده می‌شود. ژانر تاریخی این اثر نیز به جنگ بین ایران و متفقین اشاره دارد و سرگذشت  مردمی را نشان می‌دهد که با شجاعت و رشادت خود توانستند در برابر حمله دشمنان بدون هیچ گونه مهمات و تجهیزاتی ایستادگی کنند.  در صحنه‌های بسیاری از فیلم جنگ و درگیری مسلحانه نمایش داده می‌شود که باعث افزایش خشونت فیلم شده است و به دلیل به نمایش گذاشتن شهادت و مرگ مردم به خاطرجنگ و قحطی حس ترس و ناراحتی را به بیننده منتقل می‌کند. شما می‌توانید این سریال را همراه با فرزندتان تماشا کنید و او را با تاریخ ایران آشنا و درباره قهرمانانی که توانستند جلوی اشغال و غارت ایران را بگیرند، صحبت کنید زیرا نوجوانان در این سن به دنبال کسب هویت و الگو قرار دادن افراد هستند و چه بهتر که از گذشتگان درس بگیرند و  قهرمانان ملی را الگو قرار دهند. خلاصه: سریال درباره وقایع جنگ جهانی دوم است و به دلیل نمایش جنگ، قحطی و اشغال کشور توسط ارتش متفقین حس غم و ناراحتی را به بیننده می‌کند.

خلاصه: سریال درباره‌ی وقایع جنگ جهانی دوم است و به دلیل نمایش جنگ، قحطی و اشغال کشور توسط ارتش متفقین حس غم و ناراحتی را به بیننده می‌کند.

علت ماندن شیرزاد ملک در رشت چه بود؟ تو اگر جای او بودی چه تصمیمی می‌گرفتی؟ به نظرت نامجو چه ویژگی‌هایی داشت؟ با حرف‌هایی که نامجو به شیرزاد زد موافقی؟ سرهنگ سنگری چه ویژگی‌هایی داشت؟ کدام شخصیت را بیشتر دوست داری؟ چرا؟

اگر الان سرزمینمان مورد حمله قرار بگیرد، وظیفه‌ی ما چیست؟ برای دفاع از سرزمینت حاضری چه کارهایی انجام بدهی؟ به نظرت زنان هم می‌توانند به دفاع و محافظت از کشور کمک کنند؟

خلاصه: هرکدام از شخصیت‌های سریال چه ویژگی‌هایی دارند؟

سریال «خاتون» داستان زندگی زنی با همین نام است که بعد از زندانی‌شدن و تبعید پدرش به بندر لنگه، با افسری از ارتش به نام شیرزاد ملک ازدواج می‌کند و در رشت ساکن می‌شود. یکم شهریور هزار و سیصد و بیست، ششمین سالگرد ازدواج خاتون و شیرزاد است و آن‌ها با هم قرار گذاشته‌اند به شکار بروند، اما شیرزاد به دلیل مشغله‌هایی که در فرماندهی ارتش دارد و درگیر قحطی آرد و گندم در شهر است به این قرار نمی‌رسد.

فردای آن شب سرهنگ سنگری یک مهمانی برگزار می‌کند و تمام افراد سرشناس شهر را دعوت می‌کند. خاتون و شیرزاد هم به این مراسم می‌روند و خاتون بعد از ملاقات با دوستش، پروین، متوجه می‌شود که آن شب رادیو بی‌بی‌سی قصه‌ی شب را قطع کرده است و بیت «چو فردا برآید بلند آفتاب...» را پخش کرده است.

در ادامه‌ی داستان، با حمله‌ی شوروی، شیرزاد را مانند بسیاری دیگر از ارتشیان ایرانی به زندان می‌اندازند و با تهدید به کشتن، او را وادار می‌کنند که قبول مسئولیت کند و ذیل فرماندهی شوروی در ارتش مشغول به کار شود. کشمکش‌های داستان نظیر کشته شدن دوستان خاتون به وسیله‌ی نیروهای همکار شیرزاد، میان آنها جدایی می‌افکند و فرزند آنها نیز به‌خاطر بیماری می‌میرد. خاتون از شیرزاد درخواست طلاق می‌کند و او هم با فشار فرمانده شوروی می‌پذیرد. خاتون در مسیر رفتن به تهران با رضا فخار آشنا می‌شود. رضا فخار راننده است و گاهی شب‌ها با کمک دوستانش آذوفه از انبار انگلیسی‌ها می‌دزدد و به نیازمندان شهر می‌دهد. این کار رضا فخار، توجه خاتون را به خودش جلب می‌کند و بهم علاقه‌مند می‌شوند. شیرزاد اما همچنان به خاتون علاقه‌مند است و به تهران می‌آید تا او را پیدا کند. خاتون و رضا فخار برای آزادی تعدادی زندانی به ایستگاه قطار بن‌کوه می‌روند تا به قطار حامل انگلیسی‌ها شبیخون بزنند. در طی همین حمله رضا فخار و شیرزاد دستگیر می‌شوند و به سیبری تبعید می‌شوند.

کارگردان: تینا پاکروان

نویسنده: تینا پاکروان

تهیه کننده: علی اسدزاده

بازیگران: نگار جواهریان، اشکان خطیبی، شبنم مقدمی، بابک حمیدیان، ستاره پسیانی، مهران مدیری، سروش صحت، پژمان بازغی

شخصیت‌ها:

خاتون: زنی بختیاری که بعد از ازدواجش با شیرزاد ملک ساکن رشت شده است و بعد از حمله‌ی متفقیت به شهر به مبارزه با آن‌ها می‌پردازد.

شیرزاد ملک: افسر ارتش که در رشت زندگی می‌کند و منتظر دستور انتقالی به تهران است اما بعد از هجوم دشمن از تصمیمش منصرف می‌شود و در رشت می‌ماند تا با دشمن مبارزه کند.

ستوان نامجو: از افسران ارتش که نیروی مردمی تشکیل می‌دهد و به بندر پهلوی می‌رود تا جلوی ورود دشمن به شهر را بگیرد.

سرهنگ سنگری: افسری که باوجود حمله‌ی دشمن به شهر نسبت به این اتفاق بی‌توجه است و حتی در شرایط قحطی چند کیسه آرد و گندم هم احتکار می‌کند.

کشور سازنده: ایران