نقد و بررسی فیلم خانه غنائم (House of Spoils 2024 )

"خانه‌ی غنائم" روایت سرآشپز جوان جاه‌طلبی است که به امید افتتاح رستوران خود، زندگی و شغل خود در رستوران عالی مرکز شهر را ترک می‌کند. با ورود به رستوران جدید در حومه روستا درگیر صداهای ترسناک و ارواح می‌شود.

فیلم مذکور تلاش می‌کند روایت آشپزی را به داستانی رازآلود و مهیج گره بزند. هر چند با نورپردازی تیره و لحظات معدود هول‌انگیز، موفق می‌شود تنش و اضطراب را به مخاطب منتقل کند اما در مجموع، داستان فیلم، خام و بی‌روح می‌ماند.

خانه‌ی غنائم گریزی به چالش‌های صنعت_تجارت آشپزی می‌زند. خاصه چالش‌های زنان در فضای مردسالارانه‌ی آشپزی را به تصویر می‌کشد. کاراکتر اصلی فیلم، زن جوانی است که برای سرآشپز شدن، می‌جنگد. او تا زمانیکه در شهر و زیر دست مردها کار می‌کند، شخصیتی شبیه به آنها دارد؛ از زنان ایراد می‌گیرد و زخم زبان می‌زند. اما با ورود به محیط طبیعی روستا و از هنگامیکه قدرت‌ زنانه‌ خود را باور می‌کند، ظرافت در رفتار و کار وی دیده می‌شود. می‌توانید درباره سماجت وی گفتگو کنید. اگر شما جای او بودید چقدر برای تحقق رویا‌هاتان خطر می‌کردید؟ به نظر شما محیط مدرن شهر و روستا چه تفاوتی در روحیات و سبک زندگی انسان می‌گذارد؟ درباره‌ی فیلم‌هایی صحبت کنید که موضوع اصلی‌شان، آشپزی است. آنها به آشپزی به مثابه یک هنر می‌پردازند یا تجارت؟ نظر شما در خصوص هنر یا صنعت بودن آشپزی چیست؟

خانه‌ی غنائم به خاطر لحظات دلهره‌آور و ترسی که به مخاطب القا می‌کند برای مخاطب زیر 15 سال مناسب نیست.

شخصیت‌ها

النا: آشپز جوان جاه‌طلب که می‌خواهد سرآشپز رستوران خود شود.

آندرس سلطانی: شریک تجاری النا برای افتتاح رستوران در روستای دورافتاده است.

لوسیا: سرآشپز جوان که تجربه و استعداد آشپزی ندارد. او رقیب النا برای سرآشپزی رستوران آندرس است.

داستان

النا سرآشپز جوان جاه‌طلب، رستوران عالی در مرکز شهر را رها می‌کند به این امید که، رستوران خود را در روستایی دورافتاده افتتاح کند‌. در حالیکه او برای افتتاحیه‌ی رستوران تلاش می‌کند، اتفاقات ناراحت کننده‌ای را تجربه می کند؛ صداهای ناراحت کننده، دیدن حشرات و ارواح. النا به مرور زمان متوجه گذشته‌ی شوم ملک می‌شود. مردم محلی هشدار می‌دهند که مالک قبلی ملک، جادوگر بوده و این مکان، نفرین شده است. در نزدیکی مراسم افتتاحیه، النا و آندرس بحث‌شان می‌شود‌ و آندرس النا را در انباری زندانی می‌کند.‌ النا با اسکلت مالک قبلی مواجه شده و متوجه می‌شود او جادوگر نبوده است، بلکه درمانگری بود که با گیاهان باغ خود بیماران را درمان می‌کرد‌. النا با الهام از او تصمیم می‌گیرد سبک آشپزی خود را از مواد غذایی صنعتی به طبیعی برگرداند. بعد از فرار از انباری، هنگامی که مهمان‌ها رستوران را با ناراحتی ترک می‌کنند، النا در فضای باز روی شعله‌ی آتش، غذا می‌پزد.‌ او از عملکرد خود احساس رضایت دارد و مهمان‌ها وی را تحسین‌ می‌کنند.