داستان اثر
ویل که برای درمان همسرش، تنها چند ماه فرصت دارد، به برادر ناتنیاش دنی، مراجعه میکند تا از او پول قرض بگیرد. او متوجه میشود که برادرش در تدارک یک سرقت مسلحانه از بانک است و از او درخواست میکند تا در این کار همراهیاش کند. ویل در ابتدا نمیپذیرد، اما وقتی اصرار دنی و احتیاج خودش به پول را میبیند، با برادرش همراه میشود. آنها به بانکی حمله میکنند و در اثر این حمله، پلیسی جوان مجروح شده و آمبولانس برای نجات او میآید. دنی و ویل که راهی برای فرار مقابل خود نمیبینند، آمبولانس و پرستار داخل آن، کم، را گروگان میگیرند تا بتوانند با پولهای سرقت شده فرار کنند. آنها با تعقیب و گریزهای فراوان، به مخفیگاه صاحبکار و برنامهریز اصلی سرقت، پاپی، میرسند و متوجه میشوند که او، قصد دور زدن آنها را دارد. برادران باهم متحد میشوند و پاپی و افرادش را میکشند.
پلیس، آمبولانس را محاصره میکند و دنی، کم را گروگان میگیرد. ویل که برادرش را میشناسد، برای نجات جان کم، به دنی شلیک میکند و او را میکشد. در پایان کم، به پلیسها میگوید که ویل به اجبار در این سرقت شرکت کرده، قصدش نجات جان همسرش بوده و اینگونه به ویل کمک میکند.
نظرات کاربران
هیچ نظری وجود ندارد
هیچ نظری وجود ندارد
افزودن دیدگاه در مورد آمبولانس