نقد و بررسی انیمیشن جعبه‌ی جنگل: یخچال و چکش اسباب‌بازی (Jungle Box: Refrigerator and toy hammer)

این انیمیشن، ژانر کمدی دارد. پیام داستان در دلش نهفته شده، پس‌ نیاز است والدین گرامی ضمن تماشای انیمیشن به فرزندشان توضیحات لازم و پیام‌های دریافتی از آن را بیان کنند. پنگوئن با ورودش سعی در جلب‌توجه خرسی داشت و بدون هیچ‌دلیلی با پسربچه و میمون بدرفتاری می‌کرد. در این زمینه با فرزندتان گفت‌وگو کنید و از علت اشتباه‌بودن این نوع دید نسبت به افراد، او را آگاه کنید و از اثرات سوء آن با او سخن بگویید.

پسربچه و میمون هم به‌جای سعی در تغییردادن دید پنگوئن، با او به مقابله پرداختند و او را جری‌تر کردند و همین امر باعث شد که اتفاق ناگوارتری برایشان بیفتد. نظر فرزندتان را دراین‌باره بپرسید و با او گفت‌وگو کنید. در قسمت دوم پسربچه برای ازدست‌ندادن خرسی و ناراحت‌نشدن او، چکش جدیدی از سنگ ساخت و همین امر باعث مرگ خرسی شد. با فرزندتان دراین‌باره گفت‌وگو کنید و او را از اهمیت راست‌گویی در چنین مواقعی آگاه کنید. به او بگویید اگر پسر از همان ابتدا راست می‌گفت، باعث مرگ دوستش نمی‌شد. صحنه‌ی مستقیمی از مرگ خرسی در انیمیشن نشان داده نمی‌شود؛ اما اگر فرزندتان متأثر شد، او را در آغوش بگیرید و با او همدردی کنید. در این انیمیشن کمدی، خشونت‌های آمیخته با طنز وجود دارد که ممکن است کودکان بخواهند از آن تقلید کنند. بنابراین درباره‌ی عاقبت این‌گونه رفتارها در واقعیت، به فرزندتان توضیح دهید.

خلاصه: با فرزندتان درباره‌ی رفتارهای اشتباه شخصیت‌ها و عاقبت آن‌ها گفت‌وگو کنید.

1) از فرزندتان بخواهید خلاصه و سیر داستان را بیان کند.

2) پیام مهمی را که از تماشای این انیمیشن دریافت کرده است، بیان کند.

3) نظرش را درباره‌ی رفتار بد پنگوئن با میمون و پسربچه بپرسید. اگر او این رفتار را نمی‌کرد، چه اتفاقاتی نمی‌افتاد؟

4) نظر فرزندتان را درباره‌ی عکس‌العمل میمون و پسربچه بپرسید. آیا این نوع رفتار در قبال رفتار زشت پنگوئن کار درستی بود؟ بهتر بود چه‌کاری انجام می‌دادند؟

5) نظر فرزندتان را درباره‌ی ساخت چکش جدید بپرسید. از او بپرسید بهترین کاری که پسربچه می‌توانست انجام دهد چه‌کاری بود تا باعث مرگ دوستش نشود؟

6) از فرزندتان بپرسید تاکنون در چنین مواقعی قرار گرفته است؟ راست گفته است یا دروغ؟

خلاصه: نظر فرزندتان را درباره‌ی رفتارهای پنگوئن و میمون و پسربچه با یکدیگر بپرسید.

در یک جنگل زیبا «میمون» و «خرس» و «پسربچه‌ای» زندگی می‌کردند. روزی از آسمان «یخچالی» بر زمین می‌افتد. ناگهان در یخچال باز و «پنگوئنی» از آن خارج می‌شود. پنگوئن از خرسی خوشش می‌آید و سعی در جلب‌توجهش می‌کند؛ ولی با پسربچه و میمون بدرفتاری و آن‌ها را اذیت می‌کند. آن‌ها هم به مقابله با او می‌پردازند. خرسی که شاهد دعوای آن‌ها بود، با میمون و پسربچه دعوا می‌کند، آن‌ها هم برای تلافی پنگوئن را داخل یخچال می‌کنند و به آسمان می‌فرستند. آن‌ها سرخوش از این اتفاق بودند که ناگهان ساید بزرگی پر از پنگوئن به زمین فرود می‌آید و پسربچه و میمون را احاطه می‌کنند. داستان دوم درباره‌ی «چکش اسباب‌بازی» است که از آسمان بر سر خرسی و پسربچه فرود می‌آید. پسربچه با چکش بازی می‌کند؛ ولی حین بازی چکش خراب می‌شود. او برای اینکه خرسی ناراحت نشود با سنگ، چکش جدیدی می‌سازد. وقتی خرسی چکش را می‌بیند، از میمون درخواست می‌کند تا برای بازی آن را بر سرش بزند. میمون بر سر او می‌زند و همین امر باعث مرگش می‌شود.